مقابل ناطق، ساکت، خاموش، ناتوان در سخن گفتن، (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا، در علم زبانشناسی واجی که در گذر خود از اندام های گویایی به مانعی برخورد می کند مانند ج، د، ر، همخوان، بی صدا، کنایه از زر و سیم صامت و ناطق: کنایه از دارایی شخص از زر و سیم و چهارپایان
مقابلِ ناطق، ساکت، خاموش، ناتوان در سخن گفتن، (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا، در علم زبانشناسی واجی که در گذر خود از اندام های گویایی به مانعی برخورد می کند مانند ج، د، ر، همخوان، بی صدا، کنایه از زر و سیم صامت و ناطق: کنایه از دارایی شخص از زر و سیم و چهارپایان
رجوع به اصمت شود، نام کتابی است تألیف ابن کلبی نسابه که احمد زکی پاشا آنرا طبع کرده و نام های اصنام و بیوت بزرگی را که در نزد عرب متداول بوده و ابن کلبی از آوردن آنها غفلت کرده است در آن گرد آورده و تألیف را تکمیل کرده است. (از اعلام المنجد)
رجوع به اصمت شود، نام کتابی است تألیف ابن کلبی نسابه که احمد زکی پاشا آنرا طبع کرده و نام های اصنام و بیوت بزرگی را که در نزد عرب متداول بوده و ابن کلبی از آوردن آنها غفلت کرده است در آن گرد آورده و تألیف را تکمیل کرده است. (از اعلام المنجد)
آنچه بدان کودکان را خاموش کنند و تسکین دهند از طعام و شیرینی و مانند آن. (منتهی الارب). میوه که کودکان را بدان خاموش کنند. (مهذب الاسماء). سکته. بهانه شکن. قاقالی لی
آنچه بدان کودکان را خاموش کنند و تسکین دهند از طعام و شیرینی و مانند آن. (منتهی الارب). میوه که کودکان را بدان خاموش کنند. (مهذب الاسماء). سُکتَه. بهانه شکن. قاقالی لی
ابن محمد جعفی. مولای بنی جعفه. وی کوفی است و شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع) بشمار آورده است. (تنقیح المقال ج 2 ص 95) ابن افقم. وی از بنی الصیدأبن عمرو بن قعین است و در روز ذی علق ربیعه بن مالک پدر لبید شاعر را کشت. (العقد الفرید ج 3 ص 290) ابن معاذ بن شعبه بن عقبه جندی، مکنی به ابومحمد. از سفیان بن عیینه روایت کند. و وی راوی ابوقره است. (لسان المیزان ج 3 ص 178) شیخ طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام باقر محمد بن علی (ع) آورده و گویا امامی است. (تنقیح المقال ج 2 ص 95) ابن مخبل یشکری. از روبه بن عجاج روایت کند، و مجهول الحال است. (لسان المیزان ج 3 ص 178)
ابن محمد جعفی. مولای بنی جعفه. وی کوفی است و شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع) بشمار آورده است. (تنقیح المقال ج 2 ص 95) ابن افقم. وی از بنی الصیدأبن عمرو بن قعین است و در روز ذی علق ربیعه بن مالک پدر لبید شاعر را کشت. (العقد الفرید ج 3 ص 290) ابن معاذ بن شعبه بن عقبه جندی، مکنی به ابومحمد. از سفیان بن عیینه روایت کند. و وی راوی ابوقره است. (لسان المیزان ج 3 ص 178) شیخ طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام باقر محمد بن علی (ع) آورده و گویا امامی است. (تنقیح المقال ج 2 ص 95) ابن مخبل یشکری. از روبه بن عجاج روایت کند، و مجهول الحال است. (لسان المیزان ج 3 ص 178)
نعت فاعلی از صمت. خاموش. خموش. ساکت: چون من از تسبیح ناطق غافلم چون بداند سبحۀ صامت دلم. مولوی. ، زر و سیم و جامه و خانه و غیره مقابل ناطق یا صاخب که شتر و گاو و گوسفند است: لنا الصاخبه من البغل و لکم الصامت من النخل. (از نامۀ رسول خدا بحارثه بن قطن). رجوع به حارثه بن قطن... شود. و سوگندان بر زبان راند که... هیچ چیزی ندارد از صامت و ناطق در ملک خود و امانت بدست کسی نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 346). و بعد از آن آنچه ازصامت و ناطق و ستور و برده داشت نسختی پرداخت. (تاریخ بیهقی ص 364). و احتیاط کن تا هیچ از صامت و ناطق این مرد پوشیده نماند. (تاریخ بیهقی ص 235). هر چه این سگ ناحفاظ را هست صامت و ناطق همه بنوشتکین بخشیدم. (تاریخ بیهقی). و تجملی قوی یافته چون غلامان ترک... و ناطق و صامت فراوان. (چهارمقاله). اگر از صامت نصیب نمیشود از ناطق چیزی بچنگ آرم. (سندبادنامه ص 219). چون کار به ننگ رسد و از وجه نجات و خلاص طمع منقطع گردد هر آنچه تحت تصرف ما باشد از خزائن و ممالک و ناطق و صامت جمله در آتش اندازیم و تلف کنیم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 250). خطی باباحت خون از وی (ابوالعباس) بازستدند که از صامت و ناطق و قلیل و کثیر او را یساری نیست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 360). ور میسر شود که سنگ سیاه زر صامت کنی به قلابی. سعدی. سخن آنجا که زند لاف ادب خامشی اززر صامت چه عجب ؟ ؟ ، صفت دسته ای از حروف است و مصمت نیز گفته اند. مقابل مصوت و از خواص آن اینکه ابتدا بحرف صامت یا مصمت نتوان کرد مگر بعد از آنکه با مصوت کوتاه یا بلند مقارن شود و مجموع را حرف متحرک خوانند و اگر مصوت مقصور باشد حرف متحرک را یک جزو بیش نشمرند و اگر ممدود باشد مقدار فضل ممدود را بر مقصور حرفی ساکن شمرند... رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه حرف و رجوع بدین لغتنامه ذیل حرف و رجوع به معیارالاشعار خواجه نصیرالدین طوسی و رجوع به تحقیق انتقادی در عروض فارسی تألیف خانلری (ص 59) شود، گاهی صامت را مقابل نامی آرند یعنی جماد، شیر خفته، بیست عدد از شتران. (منتهی الارب)
نعت فاعلی از صُمت. خاموش. خموش. ساکت: چون من از تسبیح ناطق غافلم چون بداند سبحۀ صامت دلم. مولوی. ، زر و سیم و جامه و خانه و غیره مقابل ناطق یا صاخب که شتر و گاو و گوسفند است: لنا الصاخبه من البغل و لکم الصامت من النخل. (از نامۀ رسول خدا بحارثه بن قطن). رجوع به حارثه بن قطن... شود. و سوگندان بر زبان راند که... هیچ چیزی ندارد از صامت و ناطق در ملک خود و امانت بدست کسی نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 346). و بعد از آن آنچه ازصامت و ناطق و ستور و برده داشت نسختی پرداخت. (تاریخ بیهقی ص 364). و احتیاط کن تا هیچ از صامت و ناطق این مرد پوشیده نماند. (تاریخ بیهقی ص 235). هر چه این سگ ناحفاظ را هست صامت و ناطق همه بنوشتکین بخشیدم. (تاریخ بیهقی). و تجملی قوی یافته چون غلامان ترک... و ناطق و صامت فراوان. (چهارمقاله). اگر از صامت نصیب نمیشود از ناطق چیزی بچنگ آرم. (سندبادنامه ص 219). چون کار به ننگ رسد و از وجه نجات و خلاص طمع منقطع گردد هر آنچه تحت تصرف ما باشد از خزائن و ممالک و ناطق و صامت جمله در آتش اندازیم و تلف کنیم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 250). خطی باباحت خون از وی (ابوالعباس) بازستدند که از صامت و ناطق و قلیل و کثیر او را یساری نیست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 360). ور میسر شود که سنگ سیاه زر صامت کنی به قلابی. سعدی. سخن آنجا که زند لاف ادب خامشی اززر صامت چه عجب ؟ ؟ ، صفت دسته ای از حروف است و مصمت نیز گفته اند. مقابل مصوت و از خواص آن اینکه ابتدا بحرف صامت یا مصمت نتوان کرد مگر بعد از آنکه با مصوت کوتاه یا بلند مقارن شود و مجموع را حرف متحرک خوانند و اگر مصوت مقصور باشد حرف متحرک را یک جزو بیش نشمرند و اگر ممدود باشد مقدار فضل ممدود را بر مقصور حرفی ساکن شمرند... رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه حرف و رجوع بدین لغتنامه ذیل حرف و رجوع به معیارالاشعار خواجه نصیرالدین طوسی و رجوع به تحقیق انتقادی در عروض فارسی تألیف خانلری (ص 59) شود، گاهی صامت را مقابل نامی آرند یعنی جماد، شیر خفته، بیست عدد از شتران. (منتهی الارب)