جدول جو
جدول جو

معنی صائغی - جستجوی لغت در جدول جو

صائغی
(ءِ)
محمد بن عبدالله ، معروف به قاضی شدید، مکنی به ابی عبدالله. وی با سیرتی ستوده منصب قضاوت مرو داشت و مردی مناظر و فحل و با باطنی و ظاهری جمیل بود. نماز و قرآن بسیار میخواند. نزد قاضی محمد ارسانیدی فقه آموخت و نائب وی در قضاوت و خطبه گردید و سپس مدتی آن شغل به اصالت به وی محول شد. او از استاد خویش محمد بن حسین ارسانیدی و سیدمحمد بن ابی شجاع علوی سمرقندی و دیگران حدیث شنید. سمعانی گوید: جزئی از حدیث از وی بنوشتم و او مرا به اشتغال فقه تحریص کرد وهنگامی که من در سفر بودم درگذشت. (الانساب ص 349)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صائغ
تصویر صائغ
زرگر، ریخته گر
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ)
منسوب به صائر و آن قریه ای است در یمن یا وادیی است به نجد. رجوع به صائر شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ابوسعد ابوعبدالرحمن محمد بن علی بن مسلم بن علی صائری معروف به سلطان. از اهل صائر و آن قریه ای است به یمن یا وادیی به نجد. و یاقوت گوید: حدّث عن ابی علی محمد بن محمد بن علی الازدی، بطریق المناوله. روی عنه ابوالقاسم هبه الله بن عبدالوارث الشیرازی. (معجم البلدان ج 5 ص 334) (الانساب سمعانی ص 348 ب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
منسوب به صائد که بطنی است از همدان و نام وی کعب بن شرحبیل است. (منتهی الارب) ، و در فن رجال لقب زیاد بن عریب، سالم بن عماره، عمار، سعید بن قیس و چند تن دیگر است. (از ریحانهالادب ج 2 ص 410)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی ازصوغ. زرگر. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (منتخب اللغات) ، ریخته گر. ج، صاغه. صواغ. صیاغ
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ابوعلی محمد بن عثمان بن ابراهیم صائغی نسفی، منسوب به سکهالصاغه و آن کوچه ای است در نسف. وی مردی فاضل و در طلب علم حریص بود. به عراق و حجاز و مصر رفت و از ابوبکر محمد بن سفین بن سعید مصری صاحب یونس بن عبدالاعلی و در بغداد از ابی عبدالله حسین بن اسماعیل محاملی و جماعتی از این طبقه حدیث شنید و سپس به نسف بازگشت و درزمان ابی یعلی بن خلف نسفی روایت حدیث می کرد. و پس ازسال 344 هجری قمری بار دیگر به سیاحت بلاد شد و در این سفر در دریا غرق گردید. (از الانساب سمعانی ص 349)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صائغه
تصویر صائغه
آراینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائغ
تصویر صائغ
زرگر، ریخته گر زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
فرهنگ لغت هوشیار