جدول جو
جدول جو

معنی صئک - جستجوی لغت در جدول جو

صئک
(صَ ءِ)
مرد سخت و درشت و توانا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صک
تصویر صک
برات، چک، قباله
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
سست زانو گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِ لَ)
آنکه اول از پستان گوسپند برآید پیش از فله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ مُ)
جمع واژۀ صماک. (منتهی الارب). رجوع به صماک شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ طَ)
آوازکردن جوجه و عقرب. و فی المثل: یلدع و یصئی، کسی را مثل زنند که ستم کند و شکوه آغازد. و منه جاء بما صأی و صمت، ای بالمال الناطق و الصامت. منتهی الارب
لغت نامه دهخدا
(ثَ طَ)
بوی خوش گرفتن جامه و اندام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صائک
تصویر صائک
چسبنده دوسا، دلمه چون خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صئی
تصویر صئی
آواز چوزه، بانگ جانور، ناله جانور: به هنگام درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوک
تصویر صوک
شوس شوسر آب (منی)، بوی خوش گرفتن جامه و پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته چک، تزده (قباله) پارسی تازی گشته چک تو گوشی، کوفتن زدن چک برات، نامه قباله، جمع اصک صکوک صکاک. یا لیله صک. شب برات شب نیمه شعبان، نوشتن چک را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صک
تصویر صک
((صَ))
چک، برات، نامه، قباله، جمع اصک، صکوک، صکاک، لیله، شب برات، شب نیمه شعبان، نوشتن چک را
فرهنگ فارسی معین
جوانه ی دوباره رسته ای که از بوته ی شالی درو شده بروید
فرهنگ گویش مازندرانی