محمد بن حسن کاتب ملقب به شیلمه. در اول او با علوی بصری بود سپس به بغداد آمد و امان گرفت و باز با بعضی خوارج به سعایت و فتنه پرداخت و معتضد خلیفه او را بر عمود خیمه بر دار کرد و زنده بسوخت. کتاب اخبار صاحب الزنج از اوست. (از ابن الندیم)
محمد بن حسن کاتب ملقب به شیلمه. در اول او با علوی بصری بود سپس به بغداد آمد و امان گرفت و باز با بعضی خوارج به سعایت و فتنه پرداخت و معتضد خلیفه او را بر عمود خیمه بر دار کرد و زنده بسوخت. کتاب اخبار صاحب الزنج از اوست. (از ابن الندیم)
جمع واژۀ شیظم، شیر. اسد. (از اقرب الموارد) ، دراز تناور و جوان از شتر و اسب و مردم. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب) ، خارپشت کلانسال بزرگ. (از اقرب الموارد). رجوع به شیظم شود
جَمعِ واژۀ شیظم، شیر. اسد. (از اقرب الموارد) ، دراز تناور و جوان از شتر و اسب و مردم. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب) ، خارپشت کلانسال بزرگ. (از اقرب الموارد). رجوع به شیظم شود