جدول جو
جدول جو

معنی شیطان - جستجوی لغت در جدول جو

شیطان
روح پلید و خبیث
متمرد، نافرمان
دیو، اهریمن
در اسلام فرشته ای که چون از فرمان الهی در سجده کردن آدم خودداری کرد از بهشت رانده شد و به گمراه ساختن آدمیان پرداخت، ابلیس
بازیگوش
تصویری از شیطان
تصویر شیطان
فرهنگ فارسی عمید
شیطان
(شَیْیَ)
دو زمین هموارند در صمان و در آن هر دو آبگیرهاست برای آب باران. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شیطان
(شَ)
ابلیس. (ناظم الاطباء). (از مادۀ شطن شطوناً، یعنی دور شد دور شدنی) و وجه تسمیه آن است که از درگاه حضرت آفریدگار مطلق رانده شده است. برخی گفته اند از مادۀ شاط شیطاً می باشد که به معنی هلاک شدن است، بنابراین وزن آن فعلان است و وجه تسمیه نیز ظاهر است. در مجمعالسلوک گفته است که ’شیطان آتشی است ناصاف که آمیخته به تاریکی کفر است در جسم و روان آدمی مانند جریان خون روان است’. علماء در تفسیر این لفظ از آیت مبارکۀ ’شیاطین الانس و الجن’ (قرآن 112/6) اختلاف دارند، واین اختلاف بر دو قول است: قول اول آن است که شیاطین همگی فرزند ابلیسند جز آنکه وی فرزندان خود را به دو قسمت ساخت، قسمتی را مأمور وسوسۀ بنی نوع بشر ساخت و قسمت دیگر را مأمور وسوسۀ جن کرد، پس قسم اول شیاطین انس و قسم دوم شیاطین جنند. قول دوم آن است که شیاطین هر متمرد نافرمانی از نوع جن و انس را نامند و از این رو پیغمبر (ص) به ابوذر فرمود: هل تعوذن باﷲ من شر شیطان الانس و الجن ؟ ابوذر گفت: مگر برای بنی آدم هم شیطان وجود دارد؟ فرمود: بلی شیاطین انس شریرتر از شیاطین جنند، و این قول ابن عباس است که امام فخر رازی در تفسیر بیان کرده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). وجودی مظهر خبث و شرارت که موجب گمراهی و شرک و غرور و ظلم و بدبختی افراد بشر گردد. اهریمن. ابلیس. در قرآن و روایات اسلامی آمده که وی نخست فرشته بود و چون از امر الهی مبنی بر سجده کردن آدم (ع) امتناع کرد از درگاه احدیت رانده شد و به اغوا و اضلال خلق پرداخت. (از فرهنگ فارسی معین). رأس الکفر. جم. خابل. خیتعور. سفیف. سرفح. غرور. ابلیس. ابوقره. شر. اجدع. بلاز. شیخ نجدی. ابولبینی. ابوخلاف. خناس. حارث. دیو. باطل. ابومره. ابوالعیزار. عزازیل. اجدع. (منتهی الارب). این کلمه با تیتان یونانیان شباهت دارد. عرب گمان کند که هر شاعری را شیطانی است و از جمله شیطان فرزدق شاعر معروف عمرو نام داشته است. (یادداشت مؤلف). ابوالجن. ابوفزه. ابوکروس. ابولیلی. ابومخلد. الابیض. (المرصع). ترجمه لفظ یونانی دیاپوس می باشد که به معنی سخن چین است، و آنرا ابدون و اپلیون یعنی هلاک کننده و فرشتۀ جهنم نیز گویند. (از قاموس کتاب مقدس) : به خبر اندر است که آن روز که عیسی از مادر جدا شد اندر آن ساعت... هرچه بر روی زمین شیطان بود بر ابلیس گرد آمدند، آن مهتران ایشان گفتند بر روی زمین حدیثی آمد و ندانیم که آن چیست، ابلیس سه شبانه روز بر روی زمین همی گشت تا به عیسی رسید، او را دید که از مادر آمده دانست که این حدیث است. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). چون دانست که (خواجه حسن) که کار خداوندش ببود... خویشتن را به دست شیطان نداد. (تاریخ بیهقی). این نامه بدو رسید لختی هم شیطان در او دمیده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410).
به قول، ندۀ یزدان قادرند ولیک
به اعتقاد، همه امتند شیطان را.
ناصرخسرو.
گرگی تو نه میر مر خراسان را
سلطان نبود چنین، تو شیطانی.
ناصرخسرو.
با قوت تو زمرۀ کفار را چه قدر
شیطان چه پای دارد با حملۀ شهاب.
رشید وطواط.
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
دلت خلد است خالی ساز از طاوس و شیطانش.
خاقانی.
آدم از او به برقع همت سپیدروی
شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا.
خاقانی.
بس ای خاقانی از تلقین فاسد
که شیطان می کند تلقین سودا.
خاقانی.
ما ناوکی ودعوت ما تیر ناوکی
تیری کز او علامت شیطان دریده ایم.
خاقانی.
تو صاحب کار جبرئیلی
بدگوی تو نیمکار شیطان.
خاقانی.
بول شیطان مکن به قاروره
پیش چشم طبیب عقل مدار.
خاقانی.
خدایا هیچ درمانی و وقعی
ندانستیم شیطان و قضا را.
سعدی.
- امثال:
شیطان خانه خود را خراب نکند. (امثال و حکم دهخدا).
گوش شیطان کر. (امثال و حکم دهخدا).
- از خر شیطان پیاده شدن، از قصدی سوء بازایستادن. از لجاج و عناد دست برداشتن. (یادداشت مؤلف).
-شیطان الفلا، تشنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عطش. (اقرب الموارد).
- شیطان در شیشه کردن، در افسانه های ایرانی شیاطین و جادوها شیشه ای دارند که هرگاه کسی آنرا بشکند شیطان بمیرد. کنایه از غالب آمدن بر کسی یاچیزی یا کاری: هرکه درگاه ملوک لازم گیرد... و شیطان هوا را به افسون خرد در شیشه کند... هرآینه مراد خویش... او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه). رجوع به شیشۀ عمر در ذیل مادۀ شیشه شود.
- شیطان رجیم، شیطان راندۀ (درگاه خدا) :
طمع پیر و جوان باز چو شیطان رجیم.
اسکافی (از تاریخ بیهقی).
- شیطان منظر، که منظری چون شیطان دارد: پس و پشت هر دو سماط هفتصد فیل هیون شکل کوه پیکر شیطان منظر بداشتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 333)
لغت نامه دهخدا
شیطان
نافرمان، دیو، اهریمن
تصویری از شیطان
تصویر شیطان
فرهنگ لغت هوشیار
شیطان
((شَ یا ش))
دیو، اهریمن، نافرمان، شرور، را درس دادن بسیار حیله گر بودن
تصویری از شیطان
تصویر شیطان
فرهنگ فارسی معین
شیطان
اهریمن
تصویری از شیطان
تصویر شیطان
فرهنگ واژه فارسی سره
شیطان
ابلیس، اهریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس، زبل، زرنگ، محیل، آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور
متضاد: آدم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ / شِ نَ / نِ)
شیطانه. مؤنث شیطان. اهریمن ماده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
شیطنت کردن، نا فرمانی و سرکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیطانه
تصویر شیطانه
ماده دیو مونث شیطان اهریمن ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیطانک
تصویر شیطانک
عنکبوت سیمگیر ساز هرماسک سیمگیر ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
شیطنت، سرکشی، شرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
شيطانيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
Demonic, Diabolical, Evil, Fiendish, Demonically, Diabolically, Ghoulish, Impish, Sinister, Sinisterly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
démoniaque, démoniaquement, diabolique, diaboliquement, malfaisant, espiègle, sinistre, sinistrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
שֵׁיטָנִי , שטני , שטני , שטני , רַע , שטני , שטני , שִׁטְנִי , מרושע , בצורה רעה
دیکشنری فارسی به عبری
شیطانی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
شیطانی , شیطانی طور پر , شیطانی , شیطانی , شیطانی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
শয়তানি , শয়তানি ভাবে , শয়তানি , শয়তানি ভাবে , খারাপ , শয়তানি , শয়তানি , দুষ্ট , শয়তানি , শয়তানিভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
ปีศาจ , อย่างมาร , ปีศาจ , อย่างปีศาจ , ชั่วร้าย , ปีศาจร้าย , ปีศาจ , ซุกซน , ชั่วร้าย , อย่างชั่วร้าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
kishetani, kwa kishetani, shetani, mzao, wa kishetani, laana, mjanja, mfalme, kwa uovu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
şeytani, şeytani bir şekilde, kötü, yaramaz, uğursuz, kötü niyetli bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
悪魔の , 悪魔的に , 悪魔のような , 邪悪に , 邪悪な , 鬼のような , いたずらな , 邪悪に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
iblis, secara setan, jahat, dengan cara iblis, setan, nakal, dengan jahat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
악마의 , 악마처럼 , 악마 같은 , 악마처럼 , 사악한 , 악마 같은 , 장난꾸러기 , 사악한 , 사악하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
демонический , дьявольски , дьявольский , злой , дьявольский , зловещий , озорной , зловеще
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
राक्षसी , शैतानिक रूप से , शैतानी , शैतानी तरीके से , दुष्ट , शैतानी , शरारती , शैतानी , शैतानी तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
demonisch, duivels, boos, ondeugend, sinister
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
demoníaco, demoníacamente, diabólico, diabólicamente, maligno, monstruoso, travieso, siniestro, siniestramente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
demoniaco, demoniacamente, diabolico, diabolicamente, maligno, dispettoso, sinistro, sinistramente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
恶魔的 , 恶魔般地 , 恶魔般的 , 邪恶的 , 恶鬼的 , 顽皮的 , 邪恶地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
demoniczny, diabelsko, diabelski, zły, psotny, złowieszczy, złowrogo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
демонічний , демонічно , диявольський , дияволічно , злий , диявольський , пустотливий , зловісний , зловісно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
dämonisch, diabolisch, teuflisch, böse, unheimlich, schelmisch, unheilvoll
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
demoníaco, demoníacamente, diabólico, diabolicamente, maligno, travesso, sinistro, sinistramente
دیکشنری فارسی به پرتغالی