جدول جو
جدول جو

معنی شیشنگ - جستجوی لغت در جدول جو

شیشنگ
گل گاو زبان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیشنگ
تصویر هیشنگ
(پسرانه)
هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاشنگ
تصویر شاشنگ
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
لولۀ لاستیکی یا پلاستیکی برای آب پاشی یا جا به جا کردن مایعات از ظرفی به ظرف دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
لوله ای است لاستیکی که در کارهای فنی مورد استفاده قرار می گیرد. از این لوله برای انتقال آب یا مواد سوختی (بنزین و غیره) در فواصل متحرک ماشینها و اتومبیل استفاده می شود، و آن دارای انواع مختلف است: شیلنگ لاستیکی ساده، شیلنگ نسوز و شیلنگ آجیده که در ساختمان آن نخ ابریشم یا رشته های نازک سیمی بکار رفته است. از شیلنگ برای آب پاشی در باغبانی و دستگاههای آتش نشانی نیز استفاده می شود. قطر دهانۀ شیلنگ متفاوت و بسته به مورد استفاده است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شاشک. شارشک. شوشک. تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری). یعنی تیهو هم آمده و آن جانوری باشد کوچکتر از کبک. (برهان). طیهوج است. (فهرست مخزن الادویه) ، ربابی بود چهار تار که نوازند. (اوبهی). ربابی باشد چهارتاره. (فرهنگ جهانگیری). رباب را گویند و آن سازی است معروف. (برهان) :
گهی سماع و ربابی و گاه بربط و چنگ
گهی چغانه و تنبور و شوشک و شاشنگ.
خیامی (از اوبهی).
رجوع به شاشک و شوشک شود
لغت نامه دهخدا
(شی شَ لَ)
سیسارک. سیسالک. سیسالنگ. (فرهنگ فارسی معین). پرندۀ شکاری دورپرواز تیزبین به اندازۀ مرغ خانگی. (از یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیلنگ
تصویر شیلنگ
((لَ))
لوله ای از جنس لاستیک که از آن برای انتقال آب، بنزین، هوا و... استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
روستای در شمال غربی شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
شیون گریه ی شدید همراه با فریاد، شیون کردن
فرهنگ گویش مازندرانی