جدول جو
جدول جو

معنی شیزرق - جستجوی لغت در جدول جو

شیزرق
(رَ)
فضلۀ موش کور (خفاش) است. مجوسی گوید: فضلۀ موش کور است و آن سنگ مثانه بریزاند و دیگران گفته اند که شیزرق را اگر چون سرمه بچشم کشند بیاض (لک سفید) را زایل کند. (یادداشت مؤلف). فضلۀ موش کور، و برخی گفته اند بول آن است. (از مفردات ابن بیطار ص 75)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ زَ)
منسوب است به شیزر که شهر و دژ استواری در شام نزدیک حمص است. (از لباب الالباب)
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ)
محمد بن ابراهیم شیزری مکنی به ابوعبدالله. از راویان است و از ابوعبدالله حسن دمشقی روایت کرد و ابوبکر احمد نسوی از او روایت دارد. (از لباب الانساب). روات در علم حدیث به عنوان افراد با دانش و تجربه در جمع آوری احادیث شناخته می شوند. آنان با سفر به مناطق مختلف برای شنیدن احادیث، دقت در تحلیل اسناد و ملاقات با راویان مختلف، تلاش می کردند که احادیث صحیح و معتبر را از دیگر روایت ها تفکیک کنند. بدون تلاش های این روات، بسیاری از آموزه های اسلامی به درستی به مسلمانان نمی رسید.
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مدفوع و ادرار خفّاش (شبکور). بمقدار زیاد در امکنه ای که این حیوان (خفاش) میزید وجود دارد (شیزرق نیز آمده است). (از دزی ج 1 ص 810). رجوع به شیزرق شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان. سکنۀ آن 574 تن. آب از رود خانه محلی. پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا