جدول جو
جدول جو

معنی شیرخوارگان - جستجوی لغت در جدول جو

شیرخوارگان
(خوا / خا رَ / رِ)
جمع واژۀ شیرخواره. (ناظم الاطباء). رجوع به شیرخواره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرخوارگاه
تصویر شیرخوارگاه
مؤسسه ای که در آنجا کودکان شیرخوار را نگهداری می کنند، دارالرضاعه
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا)
مؤسسۀ وابسته به دستگاههای شهرداری یا دولتی یا مؤسسات خیریه که برخی کودکان شیرخوار را در آن نگاهداری می کنند. دارالرضاعه. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ / رِ)
حالت طفلی که شیر می خورد. (ناظم الاطباء). رضاعت. رضاع. ممالحت. (یادداشت مؤلف). ملح. (منتهی الارب). رجوع به شیرخواره شود.
- سن شیرخوارگی،سن طفولیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ خوا / خا رَ / رِ)
جمع واژۀ می خواره. (ناظم الاطباء). باده گساران. شرابخواران. می خواران:
گزیدند میخوارگان خواب خوش
پرستندگان دست کرده به کش.
فردوسی.
به می خوارگان ساقی آواز داد
فکنده بزلف اندرون تابها.
منوچهری.
آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان
صبح نخستین نمود روی به نظارگان.
منوچهری.
ناصرخسرو به راهی می گذشت
مست و لایعقل نه چون می خوارگان.
ناصرخسرو.
پی سپر جرعۀ می خوارگان
دستخوش بازی سیارگان.
نظامی.
نه دل می دهد گفتن این بنوش
که می خوارگان را برآرد ز هوش.
نظامی.
میی کو به فتوای می خوارگان
کند چارۀ کار بیچارگان.
نظامی.
ز باده چنان آتشی برفروخت
که میخوارگان را در آن رخت سوخت.
نظامی.
و رجوع به میخواره و می خوار شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 115 تن. آب آن از رود خانه سردشت. صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
اداره یا موسسه ای کودکان شیر خوار را در آن جا نگهداری و مواظبت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرخوارگاه
تصویر شیرخوارگاه
((خا))
مؤسسه ای که در آن از کودکان شیرخوار و بی سرپرست مراقبت می کنند
فرهنگ فارسی معین
پرورشگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد