لبن التین. مادۀ شیری رنگ که در برگ و میوۀ نارس انجیر هست و میوۀ نارس انجیرو نیز برگ انجیر را چون در دیگ گوشت افکنند گوشت زود پزد و مهرا شود و چون گوشت را در میان برگ انجیر خوابانند ترد شود و زود کباب شود. (یادداشت مؤلف)
لبن التین. مادۀ شیری رنگ که در برگ و میوۀ نارس انجیر هست و میوۀ نارس انجیرو نیز برگ انجیر را چون در دیگ گوشت افکنند گوشت زود پزد و مهرا شود و چون گوشت را در میان برگ انجیر خوابانند ترد شود و زود کباب شود. (یادداشت مؤلف)
در اصل بادانجیر بمعنی شکافته و شکستۀ باد چون چوبش کمال نازک باشد از شدت باد شکسته میشود. (از غیاث). بوتۀ کرچک. (جهانگیری). درختی است که در عرف هند ’آرند’ خوانند و روغنش در امراض بلغمی مستعمل. (آنندراج). کرچک و طمرا که عبارت از گیاهی است بومی آسیا و از آنجا بفرنگستان برده اند و در آسیا و ایران روغن دانه های این گیاه راکه کرچک و کنتون نیز مینامند جهت روشن کردن منازل استعمال میکنند و یکی از مسهلات کثیرالاستعمال است که در اطفال ده ساله پنج تا شش مثقال آنرا می آشامانند و در جوانان ده تا دوازده مثقال. (ناظم الاطباء). خروع.طمرا، تخم بیدانجیر. حب الخروع. رجوع به کرچک و روغن کرچک و گیاه شناسی گل گلاب ص 205 شود (: زحل دلالت دارد بر) مازو... و بیدانجیر... (التفهیم). بچالاکی به بیدانجیر منگر در مه نیسان بدان افتادگی بنگر که بینی ماه آبانش. خاقانی. گه به ناپاکی ز بادانجیر بید انگیختند گه بخودرائی ز بیدانجیرعرعر ساختند. خاقانی. آنها که بعقل کاردانند بیدانجیر از چنار دانند. خاقانی
در اصل بادانجیر بمعنی شکافته و شکستۀ باد چون چوبش کمال نازک باشد از شدت باد شکسته میشود. (از غیاث). بوتۀ کرچک. (جهانگیری). درختی است که در عرف هند ’آرند’ خوانند و روغنش در امراض بلغمی مستعمل. (آنندراج). کرچک و طمرا که عبارت از گیاهی است بومی آسیا و از آنجا بفرنگستان برده اند و در آسیا و ایران روغن دانه های این گیاه راکه کرچک و کنتون نیز مینامند جهت روشن کردن منازل استعمال میکنند و یکی از مسهلات کثیرالاستعمال است که در اطفال ده ساله پنج تا شش مثقال آنرا می آشامانند و در جوانان ده تا دوازده مثقال. (ناظم الاطباء). خروع.طمرا، تخم بیدانجیر. حب الخروع. رجوع به کرچک و روغن کرچک و گیاه شناسی گل گلاب ص 205 شود (: زحل دلالت دارد بر) مازو... و بیدانجیر... (التفهیم). بچالاکی به بیدانجیر منگر در مه نیسان بدان افتادگی بنگر که بینی ماه آبانش. خاقانی. گه به ناپاکی ز بادانجیر بید انگیختند گه بخودرائی ز بیدانجیرعرعر ساختند. خاقانی. آنها که بعقل کاردانند بیدانجیر از چنار دانند. خاقانی
قسمی نسیج ابریشمین که بیشتر در مازندران بافند. (یادداشت مؤلف) ، گیاهی از تیره روناس با ساقه های گستردۀ خشن و گلهای خرد سپید. و در آن شیره ای است که چون به شیر زنند شیر ببندد از اینرو بدین اسم نامیده شده است، و در مزارع گندم به بهار بسیار دیده می شود. (یادداشت مؤلف). از تیره روناسیان است با ساقه های گسترده و خشن و گلهای کوچک سفید. شیرابه اش را چون به شیر بزنند آنرا منعقد می سازد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 285). این گیاه دارای خواص آرام کننده و ضد تشنج و ضد اسکوربو می باشد. پمادی که با شیرۀ این گیاه تهیه شود در دفع خنازیر و سودا و دیگر بیماریهای جلدی توصیه شده است. گیاه مذکور در اکثر نقاط ایران و آسیای صغیر و اروپا می روید. غالیون. علف پنیر. علف ماست. علف شیر. خیشره. بقلهاللبن. عاقداللبن. یوغورت اوتی. (از فرهنگ فارسی معین)
قسمی نسیج ابریشمین که بیشتر در مازندران بافند. (یادداشت مؤلف) ، گیاهی از تیره روناس با ساقه های گستردۀ خشن و گلهای خرد سپید. و در آن شیره ای است که چون به شیر زنند شیر ببندد از اینرو بدین اسم نامیده شده است، و در مزارع گندم به بهار بسیار دیده می شود. (یادداشت مؤلف). از تیره روناسیان است با ساقه های گسترده و خشن و گلهای کوچک سفید. شیرابه اش را چون به شیر بزنند آنرا منعقد می سازد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 285). این گیاه دارای خواص آرام کننده و ضد تشنج و ضد اسکوربو می باشد. پمادی که با شیرۀ این گیاه تهیه شود در دفع خنازیر و سودا و دیگر بیماریهای جلدی توصیه شده است. گیاه مذکور در اکثر نقاط ایران و آسیای صغیر و اروپا می روید. غالیون. علف پنیر. علف ماست. علف شیر. خیشره. بقلهاللبن. عاقداللبن. یوغورت اوتی. (از فرهنگ فارسی معین)