این کلمه در عبارت ذیل از تاریخ غازان آمده است اما معنی آن معلوم نشد: تدبیر چنان فرمود که از هر صد و دویست ایلچی بیهودۀ عوان که پیش ازین بهرزه بولایات میرفتند این زمان نمی رود مگر بجهت مصالح ضروری ... و از آن ایلچیان بیرالتو و یامهای بنجیک میروند که نه دیه بینند و نه شهر، (تاریخ غازان ص 36)
این کلمه در عبارت ذیل از تاریخ غازان آمده است اما معنی آن معلوم نشد: تدبیر چنان فرمود که از هر صد و دویست ایلچی بیهودۀ عوان که پیش ازین بهرزه بولایات میرفتند این زمان نمی رود مگر بجهت مصالح ضروری ... و از آن ایلچیان بیرالتو و یامهای بنجیک میروند که نه دیه بینند و نه شهر، (تاریخ غازان ص 36)
اصطلاح طب، به اصطلاح طب قسمی از تب نوبه که یک روز شدیدباشد و یک روز خفیف. (ناظم الاطباء). یا حمای شطرالغب. ایمیطریطاوس. (یادداشت مؤلف). تبی است که یک روز نوبت تب درازتر و آهسته تر باشد و دیگر روز نوبت سبکتر (یعنی کوتاه تر) باشدلکن گرمتر و آشفته تر. و بسیار باشد که اندر یک نوبت دو بار یا سه بار سرما و فراشا یابد... و علی الجمله در این تب عرق کمتر باشد. (ذخیرۀخوارزمشاهی). مریطاوس. در نامگذاری این تب و ترجمه آن از یونانی اشتباه شده است و بهتر است غب شطر نامیده شود زیرا این تب مرکب است از دو تب و غب شطر (نصف) آن می شود علت این اشتباه نیز از آنجا ناشی شده که در زبان یونانی مضاف الیه مقدم بر مضاف آید و مترجم هر لفظی را مستقلاً به معنی خودش نقل کرده است. (از بحر الجواهر). - شطرالغب الخالصه، نوعی از تب شطرالغب. رجوع به بحر الجواهر شود
اصطلاح طب، به اصطلاح طب قسمی از تب نوبه که یک روز شدیدباشد و یک روز خفیف. (ناظم الاطباء). یا حمای شطرالغب. ایمیطریطاوس. (یادداشت مؤلف). تبی است که یک روز نوبت تب درازتر و آهسته تر باشد و دیگر روز نوبت سبکتر (یعنی کوتاه تر) باشدلکن گرمتر و آشفته تر. و بسیار باشد که اندر یک نوبت دو بار یا سه بار سرما و فراشا یابد... و علی الجمله در این تب عرق کمتر باشد. (ذخیرۀخوارزمشاهی). مریطاوس. در نامگذاری این تب و ترجمه آن از یونانی اشتباه شده است و بهتر است غب شطر نامیده شود زیرا این تب مرکب است از دو تب و غب شطر (نصف) آن می شود علت این اشتباه نیز از آنجا ناشی شده که در زبان یونانی مضاف الیه مقدم بر مضاف آید و مترجم هر لفظی را مستقلاً به معنی خودش نقل کرده است. (از بحر الجواهر). - شطرالغب الخالصه، نوعی از تب شطرالغب. رجوع به بحر الجواهر شود
یارالتو: بزرگان ایشان را پنج عدد پایزه چنان از مس زده اندو به متوسطان سه عدد تا به ایلچیان یرالتو می دهند وپیش از این پیش هر شهزاده و خاتون و امیر را انواع پایزه ها بود. (تاریخ غازانی ص 296). از آن ایلچیان به یرالتو و یامهای بنجیک می روند که نه دیه بینند و نه شهر و نزول ایشان همان قدر باشد که آشی به تعجیل خورند. (تاریخ غازانی ص 360). و رجوع به یارالتو شود
یارالتو: بزرگان ایشان را پنج عدد پایزه چنان از مس زده اندو به متوسطان سه عدد تا به ایلچیان یرالتو می دهند وپیش از این پیش هر شهزاده و خاتون و امیر را انواع پایزه ها بود. (تاریخ غازانی ص 296). از آن ایلچیان به یرالتو و یامهای بنجیک می روند که نه دیه بینند و نه شهر و نزول ایشان همان قدر باشد که آشی به تعجیل خورند. (تاریخ غازانی ص 360). و رجوع به یارالتو شود