ابوالمعالی عزیزی ابن عبدالملک بن منصور جیلی. فقیه شافعی (متوفی 494 هجری قمری). او راست: دیوان الانس و میدان الفرس، البرهان فی مشکلات القرآن. (از کشف الظنون). در ص 241 کشف الظنون ’شیدله’ نیز ضبط شده است. رجوع به عزیزی، ابن عبدالملک شود
ابوالمعالی عزیزی ابن عبدالملک بن منصور جیلی. فقیه شافعی (متوفی 494 هجری قمری). او راست: دیوان الانس و میدان الفرس، البرهان فی مشکلات القرآن. (از کشف الظنون). در ص 241 کشف الظنون ’شیدله’ نیز ضبط شده است. رجوع به عزیزی، ابن عبدالملک شود
حیله، مکر، خدعه شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
حیله، مکر، خُدعِه شَیلَم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چِچِن، چَچَم، شَلمَک، شَولَم، گَندُم دیوانه شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
نوعی از قماش. (ناظم الاطباء) : دو تاره زکر برکه آمد برون دگرگونه و شیله از حد فزون. نظام قاری. از گلفتنت عقد نیاید به شماری تا بستۀ پیچ و شکن شیله و شاشی. نظام قاری (دیوان ص 113)
نوعی از قماش. (ناظم الاطباء) : دو تاره زکر برکه آمد برون دگرگونه و شیله از حد فزون. نظام قاری. از گلفتنت عقد نیاید به شماری تا بستۀ پیچ و شکن شیله و شاشی. نظام قاری (دیوان ص 113)
سست و بی قوت و ضعیف و ناتوان و درمانده. (ناظم الاطباء). سست و بی قوت. (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، شل و افلیج. (ناظم الاطباء). دست و پای سست و بی قوت را گویند، و به عربی شل خوانند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا) : چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله. بلعمی. ، مست. (از برهان) (ناظم الاطباء)، هر چیز افسرده و پژمرده و فرسوده و تباه شده از زیادتی سال و عمر. (ناظم الاطباء) : الایهاء، شیشله گردانیدن. (المصادر زوزنی). الفسخ، از جای برآوردن و شیشله کردن جامه. (تاج المصادر بیهقی). فسخ، شیشله کردن جامه. (تاج المصادر بیهقی) : و این لیفها (عصبها) هر سه نوع، بر هم نهاده است و در یکدیگر بافته، هرگاه که بافتگی این لیفها سست شود ضعیفی راستین حاصل شود. و حال این عضو همچون حال جامه ای باشد که از بسیار شستن و داشتن شیشله شود، و آنرا به تازی تهلهل گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، هر چیز زده شده و حلاجی شده مانند پنبه و پشم و کتان و پارچۀ ابریشمین سوراخ شده بواسطۀ گزیدگی موش و جز آن. (ناظم الاطباء)
سست و بی قوت و ضعیف و ناتوان و درمانده. (ناظم الاطباء). سست و بی قوت. (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، شل و افلیج. (ناظم الاطباء). دست و پای سست و بی قوت را گویند، و به عربی شل خوانند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا) : چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله. بلعمی. ، مست. (از برهان) (ناظم الاطباء)، هر چیز افسرده و پژمرده و فرسوده و تباه شده از زیادتی سال و عمر. (ناظم الاطباء) : الایهاء، شیشله گردانیدن. (المصادر زوزنی). الفسخ، از جای برآوردن و شیشله کردن جامه. (تاج المصادر بیهقی). فسخ، شیشله کردن جامه. (تاج المصادر بیهقی) : و این لیفها (عصبها) هر سه نوع، بر هم نهاده است و در یکدیگر بافته، هرگاه که بافتگی این لیفها سست شود ضعیفی راستین حاصل شود. و حال این عضو همچون حال جامه ای باشد که از بسیار شستن و داشتن شیشله شود، و آنرا به تازی تهلهل گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، هر چیز زده شده و حلاجی شده مانند پنبه و پشم و کتان و پارچۀ ابریشمین سوراخ شده بواسطۀ گزیدگی موش و جز آن. (ناظم الاطباء)
النبشاله در تداول مردم مغرب. (مفردات ابن بیطار ج 1 ص 56). به لغت اندلس امسوح است، و آنرا انابینی نیز گویند. نباتی است بزرگ و خرد آن مابین شجر و گیاه و مانند نی مجوف و گره دار و منبت آن اغلب در سنگلاخ ها و کنار آبها و خرد آن به اندازۀ یک وجب یا بیشتر و ساق آن خشبی صلب به ستبری انگشتی است و از ساق آن شاخهای بسیار باریک صلب گره دارروئیده که چون مواضع بندهای آنرا بکشند شاخها از هم جدا گردد و برگ آن مانند برگ زیتون شکوفه ندارد و ثمر آن سرخ به اندازۀ نخودی و پس از خشک شدن سیاه میگردد. رجوع به مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56 و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 59 و مخزن الادویه و امسوح شود
النبشاله در تداول مردم مغرب. (مفردات ابن بیطار ج 1 ص 56). به لغت اندلس امسوح است، و آنرا انابینی نیز گویند. نباتی است بزرگ و خرد آن مابین شجر و گیاه و مانند نی مجوف و گره دار و منبت آن اغلب در سنگلاخ ها و کنار آبها و خرد آن به اندازۀ یک وجب یا بیشتر و ساق آن خشبی صلب به ستبری انگشتی است و از ساق آن شاخهای بسیار باریک صلب گره دارروئیده که چون مواضع بندهای آنرا بکشند شاخها از هم جدا گردد و برگ آن مانند برگ زیتون شکوفه ندارد و ثمر آن سرخ به اندازۀ نخودی و پس از خشک شدن سیاه میگردد. رجوع به مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56 و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 59 و مخزن الادویه و امسوح شود
شادله. دیهی است به مغرب. (منتهی الارب). به نوشتۀ شعرانی دیهی از افریقیه. (ریحانه الادب). از محال تونس. (شدالازار چ قزوینی، حاشیۀ ص 474). رجوع به شادله شود
شادله. دیهی است به مغرب. (منتهی الارب). به نوشتۀ شعرانی دیهی از افریقیه. (ریحانه الادب). از محال تونس. (شدالازار چ قزوینی، حاشیۀ ص 474). رجوع به شادله شود
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن