از طسوج طبرش است. (تاریخ قم ص 17) : فاردان و شیذاربند، این هر دو دیه بیب بن جودرز بنا کرده است و در موضع شیذاریند اسب کرۀ اشقر ازبهر او زین کردند که پیش از آن بر آن زین ننهاده بودند و آن موقع ’شیذین باز’ میخواندند وبعد از مدتی شیذاریند نام کردند. (تاریخ قم ص 80)
از طسوج طبرش است. (تاریخ قم ص 17) : فاردان و شیذاربند، این هر دو دیه بیب بن جودرز بنا کرده است و در موضع شیذاریند اسب کرۀ اشقر ازبهر او زین کردند که پیش از آن بر آن زین ننهاده بودند و آن موقع ’شیذین باز’ میخواندند وبعد از مدتی شیذاریند نام کردند. (تاریخ قم ص 80)
شیار کردن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین). گاوآهن راندن در زمین. (ناظم الاطباء). مصدر شیار است بمعنی شیار کردن. و زمین را شکافتن و راندن به جهت زراعت، و شدیاریدن هم می گویند. (برهان) (آنندراج) ، آماده کردن زمین جهت زراعت و کشت، تخم افشاندن در زمین، کشتکاری کردن. (ناظم الاطباء). بمعنی زراعت کردن هم آمده است. (برهان) (آنندراج). - بازشیاریدن، زیرورو کردن زمین: و اذا القبور بعثرت (قرآن 4/82) ، و آنگه که گورها بازشیارند و زیرورو کنند. (ابوالفتوح ج 5 ص 485). ، نگریستن و نگاه کردن. (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد
شیار کردن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین). گاوآهن راندن در زمین. (ناظم الاطباء). مصدر شیار است بمعنی شیار کردن. و زمین را شکافتن و راندن به جهت زراعت، و شدیاریدن هم می گویند. (برهان) (آنندراج) ، آماده کردن زمین جهت زراعت و کشت، تخم افشاندن در زمین، کشتکاری کردن. (ناظم الاطباء). بمعنی زراعت کردن هم آمده است. (برهان) (آنندراج). - بازشیاریدن، زیرورو کردن زمین: و اذا القبور بعثرت (قرآن 4/82) ، و آنگه که گورها بازشیارند و زیرورو کنند. (ابوالفتوح ج 5 ص 485). ، نگریستن و نگاه کردن. (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد