جدول جو
جدول جو

معنی شیذاریند - جستجوی لغت در جدول جو

شیذاریند
از طسوج طبرش است. (تاریخ قم ص 17) : فاردان و شیذاربند، این هر دو دیه بیب بن جودرز بنا کرده است و در موضع شیذاریند اسب کرۀ اشقر ازبهر او زین کردند که پیش از آن بر آن زین ننهاده بودند و آن موقع ’شیذین باز’ میخواندند وبعد از مدتی شیذاریند نام کردند. (تاریخ قم ص 80)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیاریدن
تصویر شیاریدن
شیار کردن زمین برای زراعت
فرهنگ فارسی عمید
(نِ تَ)
جفت گاو راندن و زمین شکافتن. شیار کردن. شخم زدن
لغت نامه دهخدا
از دیه های انار به قم. (تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَنِ / نَ دَ)
شیاریدن. شیار کردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیاریدن و شیار کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ حَبْ بَ تَ)
شیار کردن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین). گاوآهن راندن در زمین. (ناظم الاطباء). مصدر شیار است بمعنی شیار کردن. و زمین را شکافتن و راندن به جهت زراعت، و شدیاریدن هم می گویند. (برهان) (آنندراج) ، آماده کردن زمین جهت زراعت و کشت، تخم افشاندن در زمین، کشتکاری کردن. (ناظم الاطباء). بمعنی زراعت کردن هم آمده است. (برهان) (آنندراج).
- بازشیاریدن، زیرورو کردن زمین: و اذا القبور بعثرت (قرآن 4/82) ، و آنگه که گورها بازشیارند و زیرورو کنند. (ابوالفتوح ج 5 ص 485).
، نگریستن و نگاه کردن. (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از شییاریدن
تصویر شییاریدن
شیاریدن شیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاریدن
تصویر شیاریدن
تولید کردن شیار در زمین برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار