جدول جو
جدول جو

معنی شیداندود - جستجوی لغت در جدول جو

شیداندود
(بَ / بِ خَ /خُ)
مرکّب از: شید عربی + اندود فارسی، اندوده شده. (ناظم الاطباء)، اندوده به شید. رجوع به شید در معنی اندود و هرچه بدان خانه را اندود کنند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیراندود
تصویر قیراندود
هرچه به آن قیر مالیده باشند، قیراندوده، قیرمالیده، کنایه از بسیار سیاه و تیره رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(یَ فَ دَ / دِ)
قیراندوده. (فرهنگ فارسی معین) :
نه هوایی کدر و گردآلود
بر وی از ابر یکی خیمۀ شوم
بسته اندر قفسی قیراندود
منظر دیده ز دیدار نجوم.
(فرهنگ فارسی معین از بهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیراندود
تصویر قیراندود
قیرمالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیراندود
تصویر قیراندود
قیراندوده، قیرمالیده، آغشته به قیر
فرهنگ فارسی معین