جدول جو
جدول جو

معنی شکوانامه - جستجوی لغت در جدول جو

شکوانامه
(شَ مَ / مِ)
شکایت نامه. شکوائیه. برگ درخواست. ورقۀ عرضحال، نامۀ تعزیت و تسلیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شکوانامه
شکایتنامه، برگ دادخواست، عرضحال
تصویری از شکوانامه
تصویر شکوانامه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوشته ای به امضای رئیس کشور یا رئیس دولت که به کنسول داده می شود و ماموریت او را تصویب و تجویز می کند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ مَ / مِ)
فرمانی که رئیس کشوری به کنسولهای بیگانه میدهد و آنها را برای انجام مأموریت خود مجاز مینماید. (از لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
فرمانی که رئیس کشوری به کنسولهای بیگانه میدهد و آنها را برای انجام ماموریت خود مجاز مینماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانامه
تصویر روانامه
اکزهکواتور
فرهنگ واژه فارسی سره