- شکنندگی (شِ کَ نَنْ دَ /دِ)
تردی. قابلیت شکسته شدن داشتن. (یادداشت مؤلف) ، قابلیت شکستن و خرد کردن داشتن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکستن و شکننده شود
معنی شکنندگی - جستجوی لغت در جدول جو
- شکنندگی
تردی، نازکی
- شکنندگی
هشاشةً
- شکنندگی
Brittleness
- شکنندگی
fragilité
- شکنندگی
脆さ
- شکنندگی
Zerbrechlichkeit
- شکنندگی
ламкість
- شکنندگی
kruchość
- شکنندگی
脆弱
- شکنندگی
fragilidade
- شکنندگی
fragilità
- شکنندگی
fragilidad
- شکنندگی
broosheid
- شکنندگی
kırılganlık
- شکنندگی
नाजुकता
- شکنندگی
rapuh
- شکنندگی
깨지기 쉬움
- شکنندگی
שבריריות
- شکنندگی
نازک پن
- شکنندگی
নাজুকতা
- شکنندگی
ความเปราะบาง
- شکنندگی
хрупкость
- شکنندگی
udhaifu
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کُ نَنْ دَ/ دِ)
لغت نامه دهخدا
حالت و کیفیت کننده. فاعلیت. (فرهنگ فارسی معین) : و اما کننده، نه علتی وی از بهر کنندگی است. (دانشنامه از فرهنگ فارسی ایضاً)
