جدول جو
جدول جو

معنی شکریات - جستجوی لغت در جدول جو

شکریات
(شِ کَ ری یا)
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. سکنۀ آن 482 تن. محصول عمده غلات است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنان از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکردخت
تصویر شکردخت
(دخترانه)
(به کسر شین) شکر (سنسکریت) + دخت (فارسی) دختر شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهریار
تصویر شهریار
(پسرانه)
پادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، یارشهر، نام پسر برزو، پسر سهراب، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهریار
تصویر شهریار
بزرگ تر شهر، فرمانروای شهر، پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
(شَکْ کی یا)
هر چیزی که شخص در آن شک کرده باشد، هر چیزی که در وی شبهه بود، هر چیز که شخص در آن دودل و متردد باشد. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقهی) در شرعیات مواردی که در نماز شک کنند و دارای احکام خاصی است، مثلاً کسی در حال قیام شک میکند بین سه و چهار رکعت، در این صورت باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و پس از اتمام نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نماز نشسته بخواند. رجوع به جامع عباسی صص 85- 88 و رساله های عملیه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ کِ)
جمع واژۀ شکره. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شکره شود
لغت نامه دهخدا
(شَ عَ ری یا)
جمع واژۀ شعری ّ. (ناظم الاطباء). رجوع به شعری ّ شود، جوجه های کرکس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
جمع واژۀ ’شکایت. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکایت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحریات
تصویر تحریات
جمع تحری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکررات
تصویر تکررات
جمع تکرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهریار
تصویر شهریار
کلانتر و بزرگ شهر، حاکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکیات
تصویر شوکیات
خار پوستان جانوران خار پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنمیات
تصویر شنمیات
لایماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکربار
تصویر شکربار
بسیار شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویات
تصویر شفویات
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمعیات
تصویر شمعیات
دار شمالگان (دار شیشعان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعیات
تصویر شرعیات
جمع شرعیه، دینکرد جمع شرعیه علوم و احکام شرعی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث شخصی: امر شخصیه، قضیه ای که موضوع آن شخص و فرد معین باشد مانند زید عالم است مقابل محصوره که موضوع آن کل یا بعض است، جمع شخصیات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شرطیه، سامه داران جمع شرطیه، قضایایی هستند که حکم در آن ها معلق به حصول اموری دیگر باشد مقابل حملیات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شطحیه، ژاژ ها شطحیه سخنانی که ظاهر آن خلاف شرع باشد و عرفای کامل در شدت وجد و حال آن ها را بر زبان رانند مانند انا الحق گفتن حسین بن منصور حلاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجریات
تصویر تجریات
جمع تجری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکریمات
تصویر تکریمات
جمع تکریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکریرات
تصویر تکریرات
جمع تکریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیات
تصویر شکیات
هر چیزی که شخص در آن شک کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیات
تصویر تکدیات
جمع تکدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکرات
تصویر تشکرات
سپاس ها جمع تشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعریات
تصویر شعریات
جوجه های کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضریات
تصویر خضریات
جمع خضری، سبزهای تر سبزی های تر گیاهان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکایات
تصویر حکایات
نقلها، روایتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفریات
تصویر حفریات
کاویده ها به گونه رمن جمع حفریه کاوشها: حفریات شوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعریات
تصویر ذعریات
دم جنبانکیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاریات
تصویر ذاریات
جمع ذاریه، بادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشریات
تصویر اشریات
نیشداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیات
تصویر شکیات
((شَ کّ))
جمع شکیه، شک کردن های نمازگزار در عدد رکعت ها یا در اجرای جزئی از اجزای نماز و آن را احکامی مخصوص است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهریار
تصویر شهریار
سلطان
فرهنگ واژه فارسی سره