جدول جو
جدول جو

معنی شکرلهجه - جستجوی لغت در جدول جو

شکرلهجه(شَ کَ لَ جَ / جِ)
آنکه آهنگ گفتارش مطبوع است. شیرین سخن. خوش زبان. (فرهنگ فارسی معین) :
گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با من
کآن شکرلهجۀ خوشخوان خوش الحان می رفت.
حافظ.
و رجوع به شکرزبان و شکرگوی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ رُ لِلْ لَهْ)
سپاس خدای راست. (فرهنگ فارسی معین). مخفف شکرﷲ که کلمه ﷲبه قیاس ماه = مه و راه = ره مخفف شده:
شکرللّه که جهان را ز قدوم
زیب نو داد محمدکاظم.
هاتف اصفهانی (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکر لهجه
تصویر شکر لهجه
آن که آهنگ گفتارش مطبوع است شیرین سخن خوش زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرلله
تصویر شکرلله
سپاس خدای راست
فرهنگ لغت هوشیار