جدول جو
جدول جو

معنی شکرآمیخته - جستجوی لغت در جدول جو

شکرآمیخته
(بَ کَ دَ / دِ)
شکرآمیز. که با شکر آمیخته باشد. آمیخته با شکر. کنایه از سخت شیرین:
همان قرصۀ شکّرآمیخته
چو کنجد بر آن گرده ها ریخته.
نظامی.
و رجوع به شکرآمیز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ تَ / تِ)
آمیخته. رجوع به آمیخته شود
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ)
آمیخته. مخلوط. مختلط. ممزوج. شمیط. مشموط. (از منتهی الارب) : عبیثه، جو و گندم درآمیخته. (منتهی الارب).
- درآمیخته رای، مشوش. سرگشته رای: مرغاد، مرد درآمیخته رای که وجه آن را درنیابد. (منتهی الارب).
- درآمیخته شدن، مخلوط شدن. ممزوج شدن. التخاط. هوش. (منتهی الارب).
- درآمیخته گردیدن، مخلوط شدن. تقافص. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا