جدول جو
جدول جو

معنی شکرآلود - جستجوی لغت در جدول جو

شکرآلود
(بَ شُ تَ / تِ)
آلوده به شکر. کنایه از سخت شیرین:
کنی یادم به شیر شکّرآلود
که دارد تشنه را شیر و شکر سود.
نظامی.
چنین سقمونیای شکّرآلود
ز دارو خانه سعدی ستانند.
سعدی.
و رجوع به شکرآکند و شکرآگین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
زهرآلوده، آلوده به زهر، زهردار
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ رَ)
آلوده به شک. مشکوک فیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
مشک آلوده. مشک اندود. آلوده به مشک. مشک آگین. معطر:
یعنی امسال از سر بالین پاک مصطفی
خاک مشک آلود بهر حرز جان آورده ام.
خاقانی.
باد مشک آلود گویی سیب تر بر آتش است
کاندر او قدری گلاب اصفهان افشانده اند.
خاقانی.
دست بردش به سیب مشک آلود
چند نوبت گرفت شفتالود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
آلوده به شهد. به انگبین آلوده
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه 360 تن. آب از رود خانه کشفان. محصول عمده غلات و لبنیات و پشم. ساکنان از طایفۀ قلایی اند و عده ای چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ)
پر از شکر. پر از شیرینی. سخت شیرین:
بر لعل و شکر خند که نرخ شکر و لعل
کردی به دو لعل شکرآکند شکسته.
سوزنی.
و رجوع به شکرآلود و شکرآگین شود
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ دَ / دِ)
زهردار و آلوده به زهر. (ناظم الاطباء). آلوده به زهر. زهرآگین. سمی. (از فرهنگ فارسی معین) :
شیرمردی، خیز و خوی شیرخوردن کن رها
تا کی این پستان زهرآلود داری در دهان.
خاقانی.
راه برداشت می دوید چو دود
سهم زد زان هوای زهرآلود.
نظامی.
هم بدین خسروی نیم خشنود
کانگبین است سخت زهرآلود.
نظامی.
جگرها دید مشک اندود کرده
طبرزدهای زهرآلود کرده.
نظامی.
عجب که در عسل اززهر می کند پرهیز
حذر نمی کند از تیر آه زهرآلود.
سعدی.
چو هرچه می رسد از دست دوست فرقی نیست
میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود.
سعدی.
کند مژگان زهرآلود را انگشت زنهاری
ز تأثیر نگاه تلخ چشم همچو بادامش.
صائب (از آنندراج).
، مسموم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
آنکه شد یک بار زهرآلود از سوراخ مار
بار دیگر گرد آن سوراخ کی آردگذر.
معزی (یادداشت ایضاً).
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
چشم گریان. چشم اشکبار. (ناظم الاطباء) ، ایراد داشتن
لغت نامه دهخدا
غراشیده درآمد ز درگاه من آن نگار غراشیده و رفته زی کارزار (علی قرط) آزغده سوی روم آمد چو آز غده شیر کمندی به بازو سمندی به زیر (فردوسی) دژ آلود دژند تند شده خشم آلود خشم آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشک آلود
تصویر مشک آلود
آلوده به مشک، معطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرآلود
تصویر ابرآلود
دارای ابر، پر از ابر
فرهنگ فارسی معین
زهرآگین، زهردار، سم آلود، سمی، مسموم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
سامّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
Virulent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
زہریلا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
вирусный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulent
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
отруйний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
jadowity
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
致命的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
বিষাক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
เป็นพิษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
sumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virüs gibi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
독성이 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
強毒性の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
רעיל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulen
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
virulent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زهرآلود
تصویر زهرآلود
विषैला
دیکشنری فارسی به هندی