جدول جو
جدول جو

معنی شکارآهنج - جستجوی لغت در جدول جو

شکارآهنج
(شِ هََ)
آلت چوبینی که بدان صیقل میکنند و چیز را جلا میدهند، سیخی چوبین مر نانوایان را که دارای قلاب آهنین میباشدو بدان نان را از تنور برمیگیرند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سکار آهنج
تصویر سکار آهنج
میلۀ آهنی سر کج که با آن گوشت یا نان را از تنور در می آوردند
فرهنگ فارسی عمید
(سُ هََ)
آهنی باشد سرکج که بدان گوشت از دیگ و نان از تنور برآرند. (برهان). آهنی باشد سرکج که بدان گوشت از دیگ و نان از تنوربرآرند و اکنون آن را آتش کش گویند زیرا سکار انگشت افروخته باشد. (آنندراج). سیخ آهنی که بدان انگشت افروخته و نان از تنور کشند. (رشیدی). کلاب. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(شِ هََ)
آهنجندۀ شگار. بیرون کشندۀ شگار. ابزاری چوبین مر خبازان را که در سر آن قلابی آهنین است و بدان نان و یا چیزی دیگر از تنور درمی آورند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ هََ)
شکرهنگ. خارخسک. (ناظم الاطباء). معرب شکرهنگ است که خسک باشد و آن خاری است سه پهلو و به این معنی بجای ’ر’، ’و’ هم آمده. (برهان) (آنندراج). شکوهنج. به فارسی خسک است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سکار آهنج
تصویر سکار آهنج
آهنی باشد سر کج که بدان گوشت از دیگ و نان از تنور بر آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر هنج
تصویر شکر هنج
پارسی تازی گشته شکر هنگ خاری است خسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکار آهنج
تصویر سکار آهنج
((سُ هَ))
آهنی باشد سر کج که بدان گوشت از دیگ و نان از تنور درآورند
فرهنگ فارسی معین