جدول جو
جدول جو

معنی شویهه - جستجوی لغت در جدول جو

شویهه(شُ وَ هََ)
تصغیرشاه. (منتهی الارب). گوسپند خرد. رجوع به شاه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ فارسی عمید
(شَ هَِ)
دهی است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان. سکنۀ آن 172 تن. آب از شطالعرب. محصول عمده آنجا خرما و نارنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
برنجاسف. شویلی. (مفردات داودضریر انطاکی ص 225). رجوع به شویلا و برنجاسف شود
لغت نامه دهخدا
(شُ وَ لَ)
مصغر شوله. (از معجم البلدان). رجوع به شوله شود
لغت نامه دهخدا
(شُ وَ لَ)
موضعی است. (منتهی الارب). جایگاهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
زمین آماده شده برای زراعت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ فَ هََ)
مصغر شفه. یعنی لبچه و لب کوچک. (ناظم الاطباء). مصغر شفه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). و رجوع به شفه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَهََ)
مویه. (آنندراج). مصغر ماء. آب اندک. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماء و مویه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ هََ / هَِ)
آواز اسب. صهیل. (انجمن آرا) (فرهنگ اوبهی) (از برهان) (از غیاث) (یادداشت مؤلف) (از آنندراج). شنه. شیه. بانگ اسب. صهال. (یادداشت مؤلف) :
همی بست از گرد تک چشم مهر
همی کافت از شیهه گوش سپهر.
اسدی.
گیسوی حوّا شناس پرچم منجوق او
عطسۀ آدم شناس شیهۀ یکران او.
خاقانی.
از شیب تازیانۀ او عرش را هراس
وز شیهۀ تکاور او چرخ را صدا.
خاقانی.
نوای شیهۀ شبدیز خسرو طبع شیرین را
خوش است اما صدای تیشۀ فرهاد از آن خوشتر.
میرزا عرب ناصح (از آنندراج).
- شیهه زدن، فریاد زدن. بانگ برآوردن اسب. بانگ کردن اسب. آواز برآوردن اسب:
گر شیهه ای زند به جوانی ستایمش
ور نقطه ای برد کنمش نام طی ّ ارض.
عرفی.
- شیهه کردن، صدا برآوردن اسب. شیهه زدن:
به گاه قباد این چنین شیهه کرد
کجا کرد با شاه ترکان نبرد.
فردوسی.
، آواز شیر. (یادداشت مؤلف). نعرۀ شیر که از نشاط کند. (فرهنگ اوبهی) :
بانگ او کوه بلرزاند چون شیهۀ شیر
سم او سنگ بدرّاند چون نیش گراز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شوه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دوری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ وی یَ)
تأنیث شوی ّ. رجوع به شوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهه
تصویر شوهه
زشتی، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیهه
تصویر شفیهه
مصغر شفه: لبک لب کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
((شَ هِ))
آواز اسب
فرهنگ فارسی معین
جیغ، صیحه
فرهنگ واژه مترادف متضاد