جدول جو
جدول جو

معنی شویج - جستجوی لغت در جدول جو

شویج
البان. (مفردات ضریر انطاکی ص 225)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زویج
تصویر زویج
نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زنّاج، زیچک، لکانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هویج
تصویر هویج
ریشه ای مخروطی شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر، گیاه این ریشه که دارای ساقه های باریک، برگ های بریده و گل های سفید و چتری می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حویج
تصویر حویج
هویج، مواد مورد نیاز آشپزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوید
تصویر شوید
گیاهی یک ساله با برگ های ریز معطر که به صورت خام و پخته خورده می شود، شود
کنایه از مو، موی سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورج
تصویر شورج
شوره، ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، ابقر، فوهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویج
تصویر کویج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
نام اسب عروه بن ورد بود. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عدی بن کعب بن لؤی، از قریش. جدی جاهلی بود، و برخی از صحابه از نسل وی بوده اند. (از الاعلام زرکلی از جمهرهالانساب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی از دهستان مشکین خاوری است که در بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کِ / کُ)
نام پارسی زعرور احمر است که بستانی باشد نه کوهی، وبعضی کویژ به زای فارسی، مطلق زعرور را دانند. (آنندراج) (انجمن آرا). قسمی زالزالک. زالزالک بری. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهیج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوهیج شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
چوبی که خمیر نان را بدان پهن میکنند. وردنه. چوبک. (ناظم الاطباء). رجوع به چوبک شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
معرب شوره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). معرب شورۀ فارسی است یعنی بارود. رجوع به شوره شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه خوانند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیاره بود که بر هر درخت که بپیچد آن را خشک کند و به تازی عشقه نامند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
منسوب است به شویه که انتساب اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ وی یَ)
تأنیث شوی ّ. رجوع به شوی شود
لغت نامه دهخدا
(شُ وَ)
لغتی است در شویلاء که گیاهی است. (منتهی الارب). گیاهی است دارویی. (از اقرب الموارد). گیاهی است دارویی. برنجاسف است. (اختیارات بدیعی) (فهرست مخزن الادویه). شویلا. شویلی. و رجوع به برنجاسف شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
شود. شویت. شبت. شبث. گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ارتفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپای جنوبی و افریقا به طور خودرو میروید و غالباً کشت نیز میشود. ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است و در محل گره ها کمی فرورفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگیهای بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد است. میوه اش کوچک و کمی مسطح و دوفندقه یی است. میوۀ شوید دارای اثر محرک است، به علاوه بادشکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر مؤثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند. شبت. شود. سذاب البر. رازیانج کاذب. دره. رزنۀ کاذب. والان کوچک. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ص 235 شود.
- شویدپلو، شودپلو، پلو که در آن برنج با شوید مخلوط و پخته شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
روده های پر از گوشت و پیه آگنده باشد. (برهان) (آنندراج). روده هایی که با هم نوردند با پیه. (از اوبهی). زونج و رودۀ گوسپند آگنده از گوشت و پیه. (ناظم الاطباء). زویش. زیچک. نوعی از خوراک که از قطعات رودۀ گاو یا گوسپند آکنده از پیه و گوشت تهیه کنند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زونج شود
لغت نامه دهخدا
(شُ وَ)
مصغر شیخ (کم استعمال است). (از منتهی الارب). و شویخ بالواو قلیله بل انکرها جماعه. (تاج العروس). و رجوع به شییخ شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
آنچه دیگ را باید پختن را. دیگ افزار. دیگ ابزار، تضیقاً، زردک. گرز. کزر اصطفلین. جزر. اسطافولینس. کلمه هویج از حوائج القدر آمده است و با هاء هوز غلط است. (یادداشت مرحوم دهخدا) : خداوند تعالی حمالی را بدر خانه وی فرستاد با یک خروار آرد... با روغن و انگبین و توابل و حویج. (تذکرهالاولیاء عطار).
هر حویجی باشدش کردی دگر
در میان باغ از سیر و گزر.
مولوی.
گه چون حویج دیگ بجوشیم و او بفکر
کفگیر میزند که چنین است خوی دوست.
مولوی.
- حویج خانه،: زن بدر دکان بقالی رفت... بقال با وی بسخن درآمد و... زنرا راضی کرد و بحویج خانه برد و با هم جمع شدند. (منتخب سندبادنامه). مشرف حویج خانه و مطبخ و مرغخانه و ایاغیخانه. (تذکره الملوک چ مینورسکی ورق 98 ص 1).
- حویج فرنگی، نوعی از حویج برنگ قرمز و اندکی کوچکتراز حویج معمولی.
- حویج وحشی، گزر دشتی. زردک صحرائی. جزر بری. اسطافولینس آغریس
لغت نامه دهخدا
آویز، (برهان) : مردآویج
لغت نامه دهخدا
نوعی خوراکی که از قطعات روده گاو یا گوسفند آکنده از پیه و گوشت تهیه میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویج
تصویر هویج
گزر زردک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویج
تصویر نویج
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویج
تصویر کویج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجیج
تصویر شجیج
شکسته سر
فرهنگ لغت هوشیار
گزر زردک از گیاهان لوازم طبخ حوایج آشپزخانه، گزر زردک. توضیح امروزه غالبا (هویج) نویسند. آشپزمانه مانه آشپزی (معلوم نیست لغت کجاست زیرا کتب عربیه و فارسیه برآن مساعدت نمی کنند (فارسیان هویج نویسند) گزر زردک، تره که از آن نانخورش سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویج
تصویر هویج
((هَ))
گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوید
تصویر شوید
((ش))
شبت. شود. شویت. شبث، گیاهی است از تیره چتریان و یکساله، ساقه هایش راست و سبز رنگ و دارای برگ های ریز بریده وگل های چتری زردرنگ و تخم های ریز. از جمله سبزی های خوردنی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زویج
تصویر زویج
((زَ))
زویش، نوعی خوراک که از قطعات روده گاو یا گوسفند آکنده از پیه و گوشت تهیه کنند
فرهنگ فارسی معین