جدول جو
جدول جو

معنی شوکه - جستجوی لغت در جدول جو

شوکه
فرانسوی تکان خوردن، بر خوردن، به هم خوردن تک از شوک سر نیزه زینه سر تیز، توان، نیش نیش کژدم، دفتین شانه جولاهگان، چنگال خوراک خوری، سیخک پای خروس، (با این آرش در فارسی به کار می رود) : برفره فرهت داب شکوه واحد شوک یکی خار. یا شوکه بیضا. باد آورد، کنگر خر
فرهنگ لغت هوشیار
شوکه
ویژگی کسی که دچار شوک شده
شوکه شدن: دچار شوک شدن
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
فرهنگ فارسی عمید
شوکه
خار، هر یک از زائده های نوک تیزی که در شاخه های بعضی درختان و گیاهان می روید، تیغ، هر چیز شبیه تیغ گیاه
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
فرهنگ فارسی عمید
شوکه
ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته را در آن می ریزند تا شمش شود
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
فرهنگ فارسی عمید
شوکه
((شُ کِّ))
دچار شوک شده
تصویری از شوکه
تصویر شوکه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوکت
تصویر شوکت
(دخترانه و پسرانه)
جاه و جلال، عظمت، بزرگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
(دخترانه)
در گویش مازندران آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
(دخترانه)
شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
شکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
تار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
ابهت، جلال، شوکت، عظمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوکه
تصویر بوکه
کلمه تمنی کاشکی کاش، کلمه استثنا مگر، امید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوکه
تصویر دوکه
بدی، دشمکنی، خرما بن هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روکه
تصویر روکه
آوای بوف آوای جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوکه
تصویر پوکه
غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلوله آن خالی شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکه
تصویر شاکه
جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
هر چیز سوراخ سوراخ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرکه
تصویر شرکه
بالانک دام کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
ترس و بیم، هراس و خوف، ترس ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل شان و شوکت و حشمت و بزرگی و جاه و جلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوحه
تصویر شوحه
غلیواج موشگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوبه
تصویر شوبه
ترفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شواه
تصویر شواه
جمع شاه، گوسپندان پوست سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهه
تصویر شوهه
زشتی، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکل
تصویر شوکل
دیو خار باد ریسه دوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه، جاه، مرتبه، بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
روسی ک بر زه آهوی شاخدار (گویش گیلکی) این واژه را آنندراج پارسی دانسته در واژه نامه مازندرانی نیز آمده (اردک ماهی) روسی ک (گویش گیلکی) سیکا ماهی (سیکا اردک واژه نامه مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
پینه و آبله ای که بر دستو پا به سبب کار کردن و راه رفتن به هم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوصه
تصویر شوصه
آماس پهلو (ذات الجنب)، شکمدرد، جهیدن رگ
فرهنگ لغت هوشیار
طلا یا نقره که آنرا گدازند و در ناوچه ریزند شمش شفشه، هرچیز شبیه بشمش، لوح چیز طولانی و کوتاه (مانند لوح مزار محراب مسجد تخته حمام)، آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ بندد و آویزان شود، ریزه هر چیز، پشته بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوشکه
تصویر شوشکه
از روسی شاشکا شمشیر کج شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوسه
تصویر شوسه
راه ساخته و پرداخته، جاده هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوسکه
تصویر شوسکه
یک نوع شمشیر که در قدیم قزاقها بکمر خود می بستند
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است سفید و متبلور شبیه نمک که در شوره زارها بدست میاید، بطریق مصنوعی هم ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
گله، شکایت، مرض، بیماری
فرهنگ فارسی عمید