- شولی
- طعامی است شله
معنی شولی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آلودا
مزاح
شاشی گمیزی پیشابی آنچه که مربوط بپیشاب است آنچه از ادرار بدست آید آلوده بادرار منسوب بادرار
کشوری
سزاوارتر، بهتر، احق
شبان
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن
شلتوک، برنجی که هنوز از پوست در نیامده باشد
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
گستاخی بی شرمی بی حیایی، خوشی عشرت، مزاح هزل. مقابل جد جدی. یا شوخی نیست. سهل نیست آسان نیست: اداره یک مملکت شوخی نیست
مرخشگی بد شگونی شوری (شومی دامنی از جاش که دشتبان پیش از کوبیدن به سود خود بر می دارد پارسی است)
پارسی تازی گشته شیلم شلمک از گیاهان
شیرینی دوست، شیرینی فروش
خرقه رخقه درویشان
منسوبه به شوق مربوط به شوق
مشورت کردن، کنکاش، مشاورت، رایزنی
اسب تندرو، سیس، بوز، بالاد، جواد، بادرفتار، چهارگامه، سابح، گام زن، براق، ره انجام، چارگامه
بادریسۀ دوک
بادریسۀ دوک
سزاوارتر، لایق تر، شایسته تر، برتر
ویژگی کسی یا چیزی که پیش از همه است
مولا، مالک، سرور، مهتر
دوست، دوستدار
بنده، بندۀ آزاد شده
دوست، دوستدار
بنده، بندۀ آزاد شده
کره اسبی که هنوز زین بر پشت او نگذاشته باشند
جای ریختن خاکروبه و آشغال در کنار کوچه یا محل دیگر
شلتوک، برنجی که هنوز آن را از پوست در نیاورده باشند، برنج نکوبیده ای که دارای پوستۀ نازک گندمی رنگ است، چلتوک
کولی، جوان خوش اندام، بانشاط، سرمست، سرودگو و مطرب، برای مثال صبا زآن لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی؟ چون است حالش؟ (حافظ۲ - ۴۰۴) ، فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب / چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را (حافظ - ۲۲)
تولا، دوستی، مقابل تبرا، در فقه دوستی با دوستان علی بن ابی طالب و فرزندانش
مردم چادرنشینی که در مسیر خود به کارهایی از قبیل خوانندگی، نوازندگی، فال بینی و فروش سبد می پردازند، لوری، لولی، غرشمال، قرشمال، کنایه از کسی که داد و فریاد بیهوده می کند، بی شرم
درازایی مونث اطول پایگاه بلند منسوب به طول مقابل عرضی
غرشمال ارقه. فاحشه. سواری روی کول و پشت
احمقی ابلهی کانایی نادانی: همه مشغولی عالم گولی است ترک گولی بخدا مشغولی است. (جامی)
زنگاری، غربتی، حرامی، بیشرم و بیحیا
سرور، مهتر، دوست