جدول جو
جدول جو

معنی شوطی - جستجوی لغت در جدول جو

شوطی
(شَ طا)
مؤنث اشوط. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شوطی
(شَ طا)
جایگاهی است از عقیق مدینه و گویند از حرۀ بنی سلیم است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوطی
تصویر طوطی
(دخترانه)
پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است.، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
مربوط به شرط، در دستور زبان علوم ادبی جمله ای که در آن ادات شرط به کار رفته باشد، در علم منطق ویژگی قضیه یا امری که مقید به شرط باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
مزاح، گستاخی
فرهنگ فارسی عمید
پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند، برای مثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوطی
تصویر لوطی
لودی، جوانمرد، باغیرت، رند، بی باک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاطی
تصویر شاطی
کنار ساحل، کنارۀ رود یا دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست سبز رنگ که دارای منقار خمیده میباشد، بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوطی
تصویر لوطی
هرزه کار و قمار باز و شرابخواره، بی باک و نامقید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوری
تصویر شوری
مشورت کردن، کنکاش، مشاورت، رایزنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولی
تصویر شولی
طعامی است شله
فرهنگ لغت هوشیار
مرخشگی بد شگونی شوری (شومی دامنی از جاش که دشتبان پیش از کوبیدن به سود خود بر می دارد پارسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
گستاخی بی شرمی بی حیایی، خوشی عشرت، مزاح هزل. مقابل جد جدی. یا شوخی نیست. سهل نیست آسان نیست: اداره یک مملکت شوخی نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
موافق، شایسته، ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاطی
تصویر شاطی
کناره رود یا دریا، ساحل
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شبوط، جمع شبوطیان تیره ایست از ماهیان استخوانی که نمونه آن شبوط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوقی
تصویر شوقی
منسوبه به شوق مربوط به شوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوطی
تصویر لوطی
جوانمرد، بخشنده، غلامباره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طوطی
تصویر طوطی
پرنده ای از راسته طوطیان، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گوشتی و منقار خمیده و قوی که می تواند اصوات را تقلید کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
گستاخی، بی شرمی، خوشی، عشرت، مزاح، هزل، مقابل جدی
شوخی خرکی: کنایه از شوخی دور از ادب و نزاکت
با کسی شوخی داشتن: با او صمیمی بودن، سر به سر او گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
یک بغل غله که چاهخو و دشتبان هنگام برداشت و پیش از کوبیدن غله بردارند و آن عبارت از، 6 من تبریز غله است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
((شُ))
گروهی از برگزیدگان اعوان حاکمان و والیان، جمع شرط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
مزاح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
Bantering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
Conditional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
условный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
шутливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
Scherze
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
bedingt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
умовний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
жартівливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی