جدول جو
جدول جو

معنی شوص - جستجوی لغت در جدول جو

شوص
(اِ تِءْ)
به دست ایستاده کردن چیزی را، جنباندن چیزی از جای وی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مالیدن به دست و شستن و نیک پاکیزه کردن. (منتهی الارب). بشستن و پاک کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). شستن و پاک کردن. (از اقرب الموارد) ، خائیدن مسواک را و دندان مالیدن به مسواک یا مسواک کردن از زیر بسوی بالا، درد کردن دندان، درد کردن شکم، لگد زدن بچه در شکم مادر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
شوس. (از اقرب الموارد). نگریستن به گوشۀ چشم از تکبر یا از غضب. (منتهی الارب). رجوع به شوس شود
لغت نامه دهخدا
شوص
جمع واژۀ اشوص، (از اقرب الموارد)، رجوع به اشوص شود
لغت نامه دهخدا
شوص
روفان زدن، درد دندان، شکمدرد، لگد زدن زهک در شکم مادر
تصویری از شوص
تصویر شوص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
شوصاءالعین، آنکه به گوشۀ چشم نگرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ صَ)
باد که در پهلو نشیند مردم را. (منتهی الارب). باد که در پهلو افتد. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). قسمی ذات الجنب. (یادداشت مؤلف). ورمی است در حجاب اضلاع زیر حجاب حاجز. (از اقرب الموارد). ورم درونی پهلو. (منتهی الارب). ذات الجنب که ورم از داخل باشد. ورم در حجاب اضلاع از درون. (یادداشت مؤلف). شوصه و ذات الجنب در بیماری شبیه یکدیگر و از نظر علاج نیز یکی هستندو هر کدام دارای علامتهای خاصی است. (از تذکرۀ داودضریر انطاکی ص 179). شوصه، آماسی دردناک و گرم اندرعضله های اندرونین سینه. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به ذات الجنب شود، جهیدن رگ، درد شکم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ صَ)
برۀ آهو و آهوی جوان و توانا که هنوز شاخ درنیاورده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَشْ وَ)
چشم بسیار برهم زننده. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه پلک چشم بسیار بر هم زند. مؤنث: شوصاء. ج، شوص. (مهذب الاسماء). که پلک بسیار بر هم زند. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خوردن گیاه شاصلّی ̍ را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ صَ)
اسم عربی آهو است که قریب به شاخ زدن رسیده باشد و یا آهوی که شاخهای آن برآمده و قوی نشده باشد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیص
تصویر شیص
شیش خرمای سست هسته کابوشک، درد دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوح
تصویر شوح
کاج از درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوت
تصویر شوت
اصطلاح بازی فوتبال، ضربه سریع و تند به توپ و شوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوب
تصویر شوب
مخلوط کردن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنوص
تصویر شنوص
آویزان شدن، بایسته گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوی
تصویر شوی
شوینده، بشورنده، شستن، شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
مشابهت مانندی، نحاس اصفر، شبه مثل، جمع اشباه. زیبایی، زشتی از واژگان دو پهلو، درازی گردن، سر بلندی، چشم زخم، آزمندی دل، نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوم
تصویر شوم
بدبخت، بفال بد، نا میمون، نا فرخنده، نحس
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شول
تصویر شول
بقیه آب که در دلو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تکان شدید خار، سر تیز فرانسوی تکان سخت خار، هر چیز سر تیز، جمع اشواک. ضربه شدید تکان سخت، حالتی ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای بزرگواری او رو به ضعف گذارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوخ
تصویر شوخ
زنده دل، خوشگل، گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوص
تصویر خوص
برگ خرما کم برگ درخت خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شور
تصویر شور
چیز پر نمک، نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد و بمعنی آشوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شموص
تصویر شموص
تند شتابان، شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقص
تصویر شقص
بهره، هنبازی، اسپ نیکو، پاره زمین، اندک از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخص
تصویر شخص
کالبد مردم و جز آن وتن او، هیکل، اندام های آدمی بتمامه اشخاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوص
تصویر حوص
دل پیچه، بر هم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روص
تصویر روص
سر خرد آمدن بخردی پس از نابخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشوص
تصویر اشوص
سیه پلک فراخ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوصه
تصویر شوصه
آماس پهلو (ذات الجنب)، شکمدرد، جهیدن رگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوق
تصویر شوق
رغبت، آرزومندی، خواهانی، بی تاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوخ
تصویر شوخ
بذله گو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شور
تصویر شور
احساس، شوق، نشاط، اشتیاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوق
تصویر شوق
خواستاری، شور، شادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوک
تصویر شوک
تکانه
فرهنگ واژه فارسی سره