مرغی است. (منتهی الارب). مرغی است که آن را برقش می خوانند. ج، شراشیر. (از اقرب الموارد). مرغی است چون گنجشک. (دهار) (مهذب الاسماء). مرغی است چند بنجشگی. (مهذب الاسماء). ستوربانک. (مقدمه الادب). برقش و آن مرغی است سبزرنگ مانند عصفور. (یادداشت مؤلف)
مرغی است. (منتهی الارب). مرغی است که آن را بِرقِش می خوانند. ج، شراشیر. (از اقرب الموارد). مرغی است چون گنجشک. (دهار) (مهذب الاسماء). مرغی است چند بنجشگی. (مهذب الاسماء). ستوربانک. (مقدمه الادب). برقش و آن مرغی است سبزرنگ مانند عصفور. (یادداشت مؤلف)
نوعی از مور که بغایت خرد باشد، (غیاث)، مورچه های خرد و کوچک، (برهان) (ناظم الاطباء)، این لغت از توابع است و بمعنی نحس و ضعیف است، (انجمن آرا) (از آنندراج) : شورمورند حریفانت ولیکن گه لاف شارمارند و نفر با نفر آمیخته اند، خاقانی (از انجمن آرا)، ، غوغا و آشوب ... (انجمن آرا) (از آنندراج)، و رجوع به شور و مور شود
نوعی از مور که بغایت خرد باشد، (غیاث)، مورچه های خرد و کوچک، (برهان) (ناظم الاطباء)، این لغت از توابع است و بمعنی نحس و ضعیف است، (انجمن آرا) (از آنندراج) : شورمورند حریفانت ولیکن گه لاف شارمارند و نفر با نفر آمیخته اند، خاقانی (از انجمن آرا)، ، غوغا و آشوب ... (انجمن آرا) (از آنندراج)، و رجوع به شور و مور شود