جدول جو
جدول جو

معنی شوذر - جستجوی لغت در جدول جو

شوذر
پارسی تازی گشته چادر دواج (لحاف)
تصویری از شوذر
تصویر شوذر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوذر
تصویر نوذر
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند منوچهر پادشاه پیشدادی و جانشین او
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوذر
تصویر بوذر
(پسرانه)
ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جوذر
تصویر جوذر
پارسی تازی گشته گودره گوساله گاو بقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبذر
تصویر شبذر
پارسی تازی گشته شبدر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شودر
تصویر شودر
چادر، لحاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوار
تصویر شوار
خوبی، حسن و جمال، فربهی ریاضت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهر
تصویر شوهر
زوج، مرد آنگاه که زن گرفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شومر
تصویر شومر
رازیانه بادیان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوفر
تصویر شوفر
راننده اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
خدای تعالی: تویی آن داور محکم که از داداش بنی آدم بیار امید در عالم چو مومن در حق شیذر. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوذر
تصویر جوذر
بچۀ گاو وحشی، بچۀ گوزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیذر
تصویر شیذر
هوشیدر، از نام های خداوند، ایزد یکتا، برای مثال تویی آن داور محکم که از دادش بنی آدم / بیارامید در عالم چو مؤمن در حق شیذر (عنصری - ۳۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوذر
تصویر جوذر
((جُ ذَ))
گاو، بچه گاو وحشی، جودر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیذر
تصویر شیذر
((ش ذَ))
شیذیر، خدای تعالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوهر
تصویر شوهر
((هَ))
مردی که با زنی ازدواج کند، مرد زن دار، شوی، زوج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوفر
تصویر شوفر
((فُ یا فِ))
راننده اتومبیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شودر
تصویر شودر
((شَ یا شُ دَ))
چادر، لحاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوفر
تصویر شوفر
رانندۀ اتومبیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوهر
تصویر شوهر
همسر زن، شو، شوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شودر
تصویر شودر
چادر، لحاف، لباس شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شور
تصویر شور
احساس، شوق، نشاط، اشتیاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شور
تصویر شور
چیز پر نمک، نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد و بمعنی آشوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شور
تصویر شور
نمکین، پرنمک، ویژگی هر چیزی که طعم نمک داشته باشد
آشوب، غوغا، فریاد، فتنه، هیجان، آشفتگی
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی
شور و غوغا: آشوب و غوغا، فریاد و فغان، هیجان و آشفتگی، هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شور
تصویر شور
((شَ))
مشورت کرد، مشورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شور
تصویر شور
((شَ))
هیجان، غوغا، فتنه، آشوب، مخلوط خیار وگل کلم و کرفس و هویج و سبزی را در آب نمک خیساندن، پرنمک، بدشگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شور
تصویر شور
مشورت، کنکاش
شور کردن: مشورت کردن، کنکاش کردن، رای زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شور
تصویر شور
Salty, Briny
دیکشنری فارسی به انگلیسی
соленый , солёный
دیکشنری فارسی به روسی
солоний , солоний
دیکشنری فارسی به اوکراینی