پاره ای از بریان. (منتهی الارب). قطعه ای از گوشت کباب و پاره ای از بریان. (ناظم الاطباء). و رجوع به شواء و شواءه شود جمع واژۀ شاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شاه شود
پاره ای از بریان. (منتهی الارب). قطعه ای از گوشت کباب و پاره ای از بریان. (ناظم الاطباء). و رجوع به شواء و شواءه شود جَمعِ واژۀ شاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شاه شود
جمع واژۀ شاهق. (دهار) (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ شاهقه. بلندها و بلندی ها و این جمع شاهقه است که مأخوذ از شهوق باشد و شهوق به ضمتین بمعنی بلند شدن است. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به شاهق و شاهقه شود
جَمعِ واژۀ شاهق. (دهار) (یادداشت مؤلف) ، جَمعِ واژۀ شاهقه. بلندها و بلندی ها و این جمع شاهقه است که مأخوذ از شُهوق باشد و شُهوق به ضمتین بمعنی بلند شدن است. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به شاهق و شاهقه شود
جمع واژۀ شاهد. (اقرب الموارد). گواهان. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جمع واژۀ شاهده. (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به شاهد و شاهده شود، (اصطلاح صوفیه) در اصطلاح صوفیه، هرچه دل حاضر آن است شاهد آن است و آن حاضر مشهود اوست و شواهد به صیغۀجمع بر مخلوق اطلاق شود و شاهد به صیغۀ مفرد بر حق تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به شاهد شود. - شواهد اشیاء، عبارت است از اختلاف اکوان بوسیلۀ احوال و اوصاف و افعال، مانند: مرزوق که گواهی دهد بر روزی رساننده و حی ّ که گواهی دهد بر میراننده و امثال آن. کذا فی الاصطلاحات الصوفیه. (کشاف اصطلاحات الفنون). - شواهد توحید، هرچه بر تعین خاص احدیت داشته باشد بدان از ماسوای خود متمایز شود چنانکه گفته اند: ففی کل شی ٔ له آیه - تدل علی انه واحد. (کشاف اصطلاحات الفنون). - شواهد حق، عبارت است از حقایق موجودات، چه آن حقایق گواه صدق بر هستی ایجادکننده باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). حقایق اکوان است که بر مکنون گواهی دهد. (از تعریفات جرجانی)
جَمعِ واژۀ شاهد. (اقرب الموارد). گواهان. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جَمعِ واژۀ شاهده. (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به شاهد و شاهده شود، (اصطلاح صوفیه) در اصطلاح صوفیه، هرچه دل حاضر آن است شاهد آن است و آن حاضر مشهود اوست و شواهد به صیغۀجمع بر مخلوق اطلاق شود و شاهد به صیغۀ مفرد بر حق تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به شاهد شود. - شواهد اشیاء، عبارت است از اختلاف اکوان بوسیلۀ احوال و اوصاف و افعال، مانند: مرزوق که گواهی دهد بر روزی رساننده و حی ّ که گواهی دهد بر میراننده و امثال آن. کذا فی الاصطلاحات الصوفیه. (کشاف اصطلاحات الفنون). - شواهد توحید، هرچه بر تعین خاص احدیت داشته باشد بدان از ماسوای خود متمایز شود چنانکه گفته اند: ففی کل شی ٔ له آیه - تدل علی انه واحد. (کشاف اصطلاحات الفنون). - شواهد حق، عبارت است از حقایق موجودات، چه آن حقایق گواه صدق بر هستی ایجادکننده باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). حقایق اکوان است که بر مکنون گواهی دهد. (از تعریفات جرجانی)