جدول جو
جدول جو

معنی شوامذ - جستجوی لغت در جدول جو

شوامذ
(شَ مِ)
جمع واژۀ شامذ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به شامذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوامخ
تصویر شوامخ
جمع واژۀ شامخه، جمع واژۀ شامخبرای مثال جبال شامخه اش با سپهر نجوی گوی / چو عاشقی که کند راز دل به یار اظهار (قاآنی - ۳۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(شَ مِ)
هرآنچه چیزی را دربرداشته و شامل وی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شامل شود
لغت نامه دهخدا
(شَ مِ)
جمع واژۀ شامس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شامس شود
لغت نامه دهخدا
(شَ مِ)
جمع واژۀ شامخه. شامخات. جبال ٌ شوامخ، کوههای بلند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چیزهای بلند و بلندیها و این جمع شامخه است مشتق از شموخ بمعنی بلند شدن. (غیاث اللغات). شواهق. (یادداشت مؤلف) ، ج شامخ. (دستوراللغه). و رجوع به شامخ و شامخه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ واذذ)
جمع واژۀ شاذّ، جمع واژۀ شاذّه. (اقرب الموارد). رجوع به شاذّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوامخ
تصویر شوامخ
چیزهای بلند و بلندیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوامخ
تصویر شوامخ
((شَ مِ))
جمع شامخ و شامخه
فرهنگ فارسی معین