جدول جو
جدول جو

معنی شوافع - جستجوی لغت در جدول جو

شوافع
(شَ فِ)
ج شافع. (دستوراللغه) (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ شافعه. وسایل. وسایط: التماس کرد که منصب پدر بر او مقرر دارند و شوافع قدیم و ذرایع اکید که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 79). شوافع قدیم و وسائل اکید که پدرم را ثابت بود. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوارع
تصویر شوارع
شارع ها، راههای بزرگ، شاهراه ها، راههای راست، خیابان ها، صاحبان شرع، راهنماها، جمع واژۀ شارع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شافع
تصویر شافع
شفاعت کننده، خواهشگر
فرهنگ فارسی عمید
(شَ فِ عَ)
جمع واژۀ شافعی. (اقرب الموارد). رجوع به شافعی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شائعه: جأت الخیل شوائع و شواعی که قلب شوائع است، بمعنی متفرق آمدن مرکبهاست. (از تاج العروس) (از نشوءاللغه ص 16). رجوع به شواعی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رِ)
جمع واژۀ شارع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (دهار). شاهراه ها. راههای بزرگ و راههای راست. (غیاث اللغات) : یک روز از ایام این محنت چهارصد کس مرده از شوارع شهر به دارالمرض نقل کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 330). شوارع و بازارهای نیشابور در ایام قدیم پوشیده نبود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 439). و رجوع به شارع شود
لغت نامه دهخدا
(دَ فِ)
جمع واژۀ دافعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی زمین نشیب و نرم که در آن آب رود. (آنندراج). رجوع به دافعه شود، جمع واژۀ دافع. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
ابن سائب بن عبید بن عبدیزید بن هاشم بن عبدالمطلب بن عبدمناف قرشی مطلبی. جد امام شافعی. پدرش سائب به پیغمبر شباهت داشت. وی در یوم بدر اسلام آورد و آن زمان شافع خرد بود. (از تاج العروس) (منتهی الارب). و رجوع به تاریخ گزیده ص 757 شود.
- بنوشافع، گروهی از اولاد عبدالمطلب بن عبدمناف که امام شافعی از آن گروه است. (ناظم الاطباء). و رجوع به تاج العروس شود
ابن عبدالرشید جیلی مکنی به ابوعبدالله. سبکی در ’طبقات الشافعیه’ وی را از شاگردان غزالی معرفی کرده است. وفات او در بیستم محرم سال 541 هجری قمری اتفاق افتاد. (از غزالی نامه ص 254). رجوع به شافع الطبیب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوافع
تصویر دوافع
جمع دافع دافعه، نشیب ها آبروها، انگیزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوافع
تصویر سوافع
باد های سوزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوارع
تصویر شوارع
جمع شارع، راههای وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافع
تصویر شافع
خواهش کننده، خواهشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوارع
تصویر شوارع
((شَ رِ))
جمع شارع. جاده ها، راه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شافع
تصویر شافع
((فِ))
شفاعت کننده
فرهنگ فارسی معین
خواهشگر، شفاعتگر، شفیع، واسطه
فرهنگ واژه مترادف متضاد