جدول جو
جدول جو

معنی شوائع - جستجوی لغت در جدول جو

شوائع
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شائعه: جأت الخیل شوائع و شواعی که قلب شوائع است، بمعنی متفرق آمدن مرکبهاست. (از تاج العروس) (از نشوءاللغه ص 16). رجوع به شواعی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوارع
تصویر شوارع
شارع ها، راههای بزرگ، شاهراه ها، راههای راست، خیابان ها، صاحبان شرع، راهنماها، جمع واژۀ شارع
فرهنگ فارسی عمید
(شَ فِ)
ج شافع. (دستوراللغه) (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ شافعه. وسایل. وسایط: التماس کرد که منصب پدر بر او مقرر دارند و شوافع قدیم و ذرایع اکید که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 79). شوافع قدیم و وسائل اکید که پدرم را ثابت بود. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشیعه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و آن ماشوره و چوبی است که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد، و ماکوی بافنده و نوالۀ باغنده. (آنندراج). رجوع به وشیعه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
شاخه های خمیده. (منتهی الارب). جمع واژۀ نائعه. رجوع به نائعه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
انواع علف که دوگانه و جفت روید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شریعه. (اقرب الموارد). رجوع به شریعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رائعه. (لسان العرب) (تاج العروس) (المنجد). رجوع به رائعه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رِ)
جمع واژۀ شارع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (دهار). شاهراه ها. راههای بزرگ و راههای راست. (غیاث اللغات) : یک روز از ایام این محنت چهارصد کس مرده از شوارع شهر به دارالمرض نقل کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 330). شوارع و بازارهای نیشابور در ایام قدیم پوشیده نبود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 439). و رجوع به شارع شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
شنایع. جمع واژۀ شنیعه. بدیها و زشتیها. (از غیاث اللغات). و رجوع به شنیعه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شائبه. (منتهی الارب). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. (غیاث اللغات). اقذار. ادناس: شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 213). ما نیز در اقسام اسقام و نوائب اوصاب و شوائب... مغرور و مسرور می باشیم. (ترجمه تاریخ یمینی). شرعۀ ممالک او از شوائب کدورت صافی شد. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به شائبه و شوایب شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
کری و ناشنوایی. (آنندراج). در برهان شوایی ضبط شده است. شاید دگرگون شدۀ ناشنوائی باشد. و رجوع به شوا و شوایی شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
شتران لاغراندام کم گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
سهم شائع، بهرۀ بخش ناکرده. (منتهی الارب). مقابل مفروز. (اقرب الموارد) ، آشکاراو فاش. (اقرب الموارد) (غیاث). رجوع به شایع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روائع
تصویر روائع
جمع رائعه، شگفت ها، رویاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوارع
تصویر شوارع
جمع شارع، راههای وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوائب
تصویر شوائب
آمیختگی ها، آمیزشها، آلودگیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنائع
تصویر شنائع
جمع شنیعه، بدی ها زشتی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرائع
تصویر شرائع
جمع شریعه، کیش ها دینکردها جمع شریعت آیینهای پیامبران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائع
تصویر شائع
رواک زندک آشکارا بون هنباز (سهم مشترک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوارع
تصویر شوارع
((شَ رِ))
جمع شارع. جاده ها، راه ها
فرهنگ فارسی معین