جدول جو
جدول جو

معنی شهیه - جستجوی لغت در جدول جو

شهیه
(شَ هی یَ)
تأنیث شهی. (یادداشت مؤلف) : امراءه شهیه، زن خواهان و آزمند. (ناظم الاطباء) ، مرغوب.
- اطعمه شهیه، طعامهای مرغوب. (ناظم الاطباء). رجوع به شهی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهین
تصویر شهین
(دخترانه)
منسوب به شاه، مرکب از شه (شاه) + ین (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهره
تصویر شهره
(دخترانه)
مشهور و نامی، مشهور، نامدار و نامور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته شده در راه خدا، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
مانند، همانند، تعزیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهیده
تصویر شهیده
مؤنث واژۀ شهید، کشته شده در راه خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیه
تصویر نهیه
منع، بازداشت، پایان چیزی، عقل، خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهیه
تصویر تهیه
مهیا کردن، آماده ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
کسی راگفتن چه آرزو کند تا ترا بدهم. (تاج المصادر بیهقی). فا کسی گفتن ترا چه آرزو می باشد تا ترا آن بدهم. (زوزنی). بر خواهانی چیزی انگیختن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهیه
تصویر بهیه
روشن و تابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیه
تصویر تهیه
نظم و ترتیب، آماده ساختن، تدارک و بسیج و آمادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوه
تصویر شهوه
ورن آژو، گرایش پژهان پژهه خواهش دل، خوار تاری (اشتها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهویه
تصویر شهویه
مونث شهوی: گایخواه ورنی مونث شهوی قوه شهویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته در راه خدا، بشهادت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیر
تصویر شهیر
نامی بلند آوازه، مشهور
فرهنگ لغت هوشیار
دم فرو بردن، بانگ گوشخراش، واپسین آواز خر نفس کشیدن داخل شدن هوا در ریتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیم
تصویر شهیم
تیزتگ، پیشوای توانا، تیز هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهین
تصویر شهین
منسوب به شاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهبه
تصویر شهبه
رنگ خاکستری، چیرگی سپیدی بر سیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهده
تصویر شهده
گری از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهره
تصویر شهره
مشهور، نامدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهریه
تصویر شهریه
سرماهی، ماهیانه، مقرری که هر ماه یکبار پرداخت شود
فرهنگ لغت هوشیار
مشهیه در فارسی مونث مشهی بنگرید به مشهی مونث مشهی: ادویه مشهیه، جمع مشهیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهله
تصویر شهله
چربی گوشت و بمعنای زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیه
تصویر شکیه
مونث شکی و خواسته، مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهیه
تصویر شفهیه
لبی سه وات را لبی گویند ب - ف - م
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
همانند، نظیر، همچون، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریه
تصویر شریه
مونث شری برای اسپ و سرشت، مادوک زنی که همواره دختر زاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهیه
تصویر شاهیه
مونث شاهی ورن (شهوه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهقه
تصویر شهقه
سیاه سرفه خروسک از بیماری ها، فریاد زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیه
تصویر شبیه
مانند، همانند، همدیس، همسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهید
تصویر شهید
جانباخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهیه
تصویر تهیه
آمایش، بسیجیدن
فرهنگ واژه فارسی سره