جدول جو
جدول جو

معنی شهین - جستجوی لغت در جدول جو

شهین
(دخترانه)
منسوب به شاه، مرکب از شه (شاه) + ین (پسوند نسبت)
تصویری از شهین
تصویر شهین
فرهنگ نامهای ایرانی
شهین
مربوط به شاه، تپش، لرزش، در علم زیست شناسی صمغ نوعی درخت، در موسیقی نوعی ساز که از امروزه میان رفته است
تصویری از شهین
تصویر شهین
فرهنگ فارسی عمید
شهین
(شَ)
نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد، گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرده است. (از جهانگیری) (برهان). شهری بود بزرگ در میان ری وآذربایگان، و وجه تسمیۀ آن، مخفف زندگان یعنی اهل کتاب زند است، و زندیگان زنگان شده و دال او محذوف گردیده. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به زنجان شود
لغت نامه دهخدا
شهین
(شَ)
مرکّب از: شه + ین، پسوند نسبت، منسوب بشاه، مانند زرین و سیمین. (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
شهین
منسوب به شاه
تصویری از شهین
تصویر شهین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهرین
تصویر شهرین
(پسرانه)
نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهین
تصویر آهین
(پسرانه)
آهن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهین
تصویر شاهین
(پسرانه)
سلطنتی، پرنده شکاری، باز (پرنده ای کوچکتر از عقاب)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرین
تصویر شرین
(دخترانه)
در گویش سمنان شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهین
تصویر مهین
(دخترانه)
ماه زیبا رو، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهین
تصویر بهین
(دخترانه)
مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهین
تصویر رهین
گروگذاشته شده، مرهون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهین
تصویر شاهین
پرنده ای شکاری از خانوادۀ باز، با منقار کوتاه، دم بلند، چنگال های قوی، زبانۀ ترازو، میله یا آلتی که دو کفۀ ترازو را به آن آویزان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهیق
تصویر شهیق
فرو بردن دم ونفس، صدای حیوانات مخصوصاً صدای خر، کنایه از زشت و ناخوشایند مانند صدای خر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهیر
تصویر شهیر
معروف و مشهور میان مردم، نامدار، نامور، نامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته شده در راه خدا، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهین
تصویر پهین
تهیه شده از پیه، آلوده به پیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهین
تصویر مهین
بزرگ، بزرگ تر، بزرگ ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته در راه خدا، بشهادت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهین
تصویر کهین
کوچکتر، اصغر
فرهنگ لغت هوشیار
دم فرو بردن، بانگ گوشخراش، واپسین آواز خر نفس کشیدن داخل شدن هوا در ریتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیر
تصویر شهیر
نامی بلند آوازه، مشهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهین
تصویر رهین
مرهون، گرو کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیم
تصویر شهیم
تیزتگ، پیشوای توانا، تیز هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقین
تصویر شقین
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطین
تصویر شطین
دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهین
تصویر شاهین
پرنده ای باشد شکاری و زننده و از جنس سیاه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهین
تصویر پهین
فراخ و گشادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهین
تصویر ذهین
زیرک باهوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهین
تصویر دهین
چرب شده، ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهین
تصویر بهین
خوب نیکو، برگزیده منتخب، بهترین، گزیده ترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهین
تصویر گهین
منسوب به گه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهید
تصویر شهید
جانباخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهین
تصویر مهین
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره