امیر شهید، لقبی است که به احمد بن اسماعیل سامانی داده اند: امیر خراسان شد (احمد بن اسماعیل سامانی) و او را امیر شهید خوانند... جماعتی از غلامان امیر درآمدند و سرش را ببریدند در پنجشنبه یازدهم جمادی الاّخر در سال سیصدویک از هجرت و او را ببخارا آوردند و در گور خانه نوکنده نهادند و او را امیرشهید لقب کردند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 110، 111)
امیر شهید، لقبی است که به احمد بن اسماعیل سامانی داده اند: امیر خراسان شد (احمد بن اسماعیل سامانی) و او را امیر شهید خوانند... جماعتی از غلامان امیر درآمدند و سرش را ببریدند در پنجشنبه یازدهم جمادی الاَّخر در سال سیصدویک از هجرت و او را ببخارا آوردند و در گور خانه نوکنده نهادند و او را امیرشهید لقب کردند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 110، 111)
کشته در راه خدا. (ترجمان البلاغه) (دهار) (مهذب الاسماء). کشته شده در راه خدا. آنکه به شهادت دست یافته بود در راه خدا. کشته شده بی قصاص و دیت. (یادداشت مؤلف). کشته شده در راه خدای بدان جهت که ملائک رحمت او را حاضر شوند یا آنکه اﷲ تعالی و فرشتگان او شاهدند ازبرای او ببهشت یا آنکه او از جملۀ آن کسانی است که شاهدی از آنها طلب کرده خواهد شد در روز قیامت بر امتهای گذشته، یا آنکه افتاده است بر شاهده، یعنی زمین یا آنکه زنده و حاضر است نزد پروردگار خدای را. ج، شهداء. (از منتهی الارب) (از کشاف اصطلاحات الفنون). کسی که در راه خدا و در راه خدمت بمدینه کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشته شدۀ بی گناه یا در راه خدا. (غیاث اللغات) : یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه یا رب بخون پاک شهیدان کربلا. سعدی. - شهیدوار، مانند شهید: کدام روز که پیش در تو خاقانی شهیدوار بخونابه در نمیگردد. خاقانی. - شاه شهیدان، لقب حسین بن علی (علیهما السلام). (یادداشت مؤلف). ، (اصطلاح فقه) شهید بر دو قسم است، شهید حقیقی و آن مسلمان طاهر و بالغی است که بظلم بقتل رسیده، و دوم شهید حکمی و آن مسلمانی است که در وبا و طاعون و یا در تب و اسهال و یا استسقا و امثال آن وفات یابد، و ایشان را غسل دادن و کفن پوشاندن واجب است برخلاف دستۀ اول. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، گواه. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان البلاغه) (مهذب الاسماء) (غیاث) ، امین در شهادت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، حاضر. (منتهی الارب) (ترجمان البلاغه) (مهذب الاسماء) ، دانا بهرچه بنده کند. (مهذب الاسماء). نامی از نامهای خدای تعالی که هیچ غیبی بر او پوشیده نیست. (یادداشت مؤلف). آنکه از علم او چیزی فوت نشود. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : و اﷲ شهید، ای لایغیب عن علمه شی ٔ. (ناظم الاطباء)
کشته در راه خدا. (ترجمان البلاغه) (دهار) (مهذب الاسماء). کشته شده در راه خدا. آنکه به شهادت دست یافته بود در راه خدا. کشته شده بی قصاص و دیت. (یادداشت مؤلف). کشته شده در راه خدای بدان جهت که ملائک رحمت او را حاضر شوند یا آنکه اﷲ تعالی و فرشتگان او شاهدند ازبرای او ببهشت یا آنکه او از جملۀ آن کسانی است که شاهدی از آنها طلب کرده خواهد شد در روز قیامت بر امتهای گذشته، یا آنکه افتاده است بر شاهده، یعنی زمین یا آنکه زنده و حاضر است نزد پروردگار خدای را. ج، شهداء. (از منتهی الارب) (از کشاف اصطلاحات الفنون). کسی که در راه خدا و در راه خدمت بمدینه کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشته شدۀ بی گناه یا در راه خدا. (غیاث اللغات) : یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه یا رب بخون پاک شهیدان کربلا. سعدی. - شهیدوار، مانند شهید: کدام روز که پیش در تو خاقانی شهیدوار بخونابه در نمیگردد. خاقانی. - شاه شهیدان، لقب حسین بن علی (علیهما السلام). (یادداشت مؤلف). ، (اصطلاح فقه) شهید بر دو قسم است، شهید حقیقی و آن مسلمان طاهر و بالغی است که بظلم بقتل رسیده، و دوم شهید حکمی و آن مسلمانی است که در وبا و طاعون و یا در تب و اسهال و یا استسقا و امثال آن وفات یابد، و ایشان را غسل دادن و کفن پوشاندن واجب است برخلاف دستۀ اول. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، گواه. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان البلاغه) (مهذب الاسماء) (غیاث) ، امین در شهادت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، حاضر. (منتهی الارب) (ترجمان البلاغه) (مهذب الاسماء) ، دانا بهرچه بنده کند. (مهذب الاسماء). نامی از نامهای خدای تعالی که هیچ غیبی بر او پوشیده نیست. (یادداشت مؤلف). آنکه از علم او چیزی فوت نشود. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : و اﷲ شهید، ای لایغیب عن علمه شی ٔ. (ناظم الاطباء)
زاهد عمر بن سعید بن شهید. امیر قلعه ای است، و در نسخه ای امیر حمص. (منتهی الارب). زاهد عمر بن سعد بن شهید. (تاج العروس) لقب الب ارسلان: اما بعهد سلطان شهید آلپ ارسلان چون میان پارس و کرمان حد مینهادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 121) شاه شهید، لقبی است که به آغامحمدخان قاجار پس از مرگ بدو دادند. (از یادداشت مؤلف) شاه شهید، لقبی است که به ناصرالدین شاه قاجار پس از مرگ دادند. (یادداشت مؤلف) احمد بن عبدالملک بن شهید. ادیب است. (منتهی الارب)
زاهد عمر بن سعید بن شهید. امیر قلعه ای است، و در نسخه ای امیر حمص. (منتهی الارب). زاهد عمر بن سعد بن شهید. (تاج العروس) لقب الب ارسلان: اما بعهد سلطان شهید آلپ ارسلان چون میان پارس و کرمان حد مینهادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 121) شاه شهید، لقبی است که به آغامحمدخان قاجار پس از مرگ بدو دادند. (از یادداشت مؤلف) شاه شهید، لقبی است که به ناصرالدین شاه قاجار پس از مرگ دادند. (یادداشت مؤلف) احمد بن عبدالملک بن شهید. ادیب است. (منتهی الارب)
ممکن است، احتمال دارد، باشد که، برای مثال غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ - ۳۳۰) . در اصل فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر شایستن است
ممکن است، احتمال دارد، باشد که، برای مِثال غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ - ۳۳۰) . در اصل فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر شایستن است
آش بلغور. (ناظم الاطباء) ، هر آشی که دارای گوشت و مسکه و سبزیهای خوشبو باشد. (ناظم الاطباء) ، برۀ بریان یا هریسه. (یادداشت مؤلف). هریسه. (دهار). هریسه، و گویند برۀبریان. (مهذب الاسماء).
آش بلغور. (ناظم الاطباء) ، هر آشی که دارای گوشت و مسکه و سبزیهای خوشبو باشد. (ناظم الاطباء) ، برۀ بریان یا هریسه. (یادداشت مؤلف). هریسه. (دهار). هریسه، و گویند برۀبریان. (مهذب الاسماء).
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک