جدول جو
جدول جو

معنی شهوناب - جستجوی لغت در جدول جو

شهوناب
(شَهَْ وَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهنواز
تصویر شهنواز
(دخترانه)
نوازش شده شاه، مورد نوازش شاه قرار گرفته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرناز
تصویر شهرناز
(دخترانه)
خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
مربوط به شهوت، شهوت انگیز، پرشهوت، نشان دهندۀ شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
آهومند، دارای عیب و نقص، عیب دار، معیوب، آهوناک، بیمار
فرهنگ فارسی عمید
(شَ کَ)
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش آبیک شهرستان قزوین. سکنۀ آن 758 تن. آب از قنات است. صنایع دستی زنان کرباس بافی و گیوه چینی و محصول عمده غلات و بنشن و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ هَْ وِ)
جمع واژۀ هیّن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به هین شود، قافیه های غریب در شعر. قافیۀ غیر مشهوره. (آنندراج) (منتهی الارب) ، بلا و سختی که ذکر آن همیشه باقی ماند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
معیوب، معیب
لغت نامه دهخدا
(شَ)
خواهر جمشید است و او با خواهر دیگرش ارنواز در حبالۀ نکاح ضحاک بود و بعد از کشته شدن ضحاک هر دو به فریدون منتقل شدند. (برهان) (از جهانگیری) (از انجمن آرا). نام دختر جمشید که مادر هر دو پسر ارشد فریدون بود. (از ولف). این نام در کتب پهلوی بصورت سنگهوک آمده و در فارسی تحریف شده. در شاهنامه نام خواهر جمشید پیشدادی و خواهر ارنواز است. طبق روایات، ضحاک شهرناز وارنواز هر دو را به زنی گرفت و سپس فریدون آن دو رااز نزد وی برد. (از فرهنگ فارسی معین) :
به یک دست سرو سهی ارنواز
به دست دگر ماهرو شهرناز.
فردوسی.
از این سه دو پاکیزه از شهرناز
یکی کهتر از خوب چهر ارنواز.
فردوسی.
ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر ماهرویی بنام ارنواز.
فردوسی.
رجوع به یشتها ج 1 و 2 ص 193 و 150 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
معیوب معیوب دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
ورنران منسوب به شهوت آن چه از روی شهوت صورت گیرد، صاحب شهوت دارای شهوت آرزومند. یا قوه شهوانی. قوه شهوت قوه شهویه مقابل قوه غضبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شئونات
تصویر شئونات
جمع شوء ون (شئون)، جمع الجمع شان بر خلاف لزوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
آن چه که از روی شهوت باشد، آرزومند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
شهوانيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
Lascivious, Lecherously, Voluptuous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lascif, lubriquement, voluptueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
好色な , 好色に , 官能的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
شہوانی , شہوت انگیز طور پر , شہوانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
কামুক , কামুকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
หื่น , อย่างราคะ , เย้ายวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
tamaa, kwa tamaa, tamu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
şehvetli, şehvetle, cazibeli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
음란한 , 음란하게 , 관능적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
תאוותני , בתאווה , חושני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
похотливый , похотливо , чувственный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
cabul, dengan nafsu, sensual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
कामुक , कामुकतापूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
wellustig, voluptueus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lascivo, lascivamente, voluttuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lascivo, lascivamente, voluptuoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
淫荡的 , 好色地 , 丰满的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lubieżny, lubieżnie, zmysłowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
похотливий , похітливо , чуттєвий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lüstern, sinnlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lascivo, lascivamente, voluptuoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی