- شهه
- آواز اسب بانگ اسب
معنی شهه - جستجوی لغت در جدول جو
- شهه
- شیهه، بانگ اسب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوشیدگی، گمان
هر قسمت ده تائی از چیزی
بدست آوردن نتیجه از در آمیختن نر و ماده نتایج تخم گیری
طرف و جانب، کرانه
پادشاه و ملک، شهریار
شش روز بعد از عید رمضان که روزه داشتن در آن شش روز سنت است
پوشیدگی کار و مانند آن
مثل و مانند، جمع مشابه، شبهات - جمع شبهه
شکستگی درسر و روی زخم سر سرشکستگی جراحت سر، جمع شجاج
بازوات (تشدید) مونث شد نیرومند تهمتن استوار تندی ستهم زور سزد تنویی سردرگمی پارسی است رشته رشته ای که دانه های گرانبها رابدان کشیده باشند، گونه ای جامه زربفت، آموده (طره علاقه) چند رشته نخ بهم پیچیده که به یک اندازه آن هارا بریده باشند، ریشه و طره، رشته ای که دانه های گرانبها (یا قوت و مروارید) را بدان کشیده به گردن یا جامه آویزند، نوعی جامه زر دوزی شده. گشته گردیده، از حالی بحالی در آمده، انجام یافته، منقضی گشته، رفته گذشته
مونث شث و کبت (زنبورعسل)، گوزدشتی
بیمار و دردمند، درمانده و ناتوان
حریص، آزمند
آشی که آنرا شله زرد گویند قصاص
نیمه از چیزی که بدرازا شکافته شده باشد
بوی، بویه بوی خوش، بوییدن، اندک یکبار بوییدن، بوی خوش، مطلق بوی، مقدار اندک کم، گرفتگی گل شمع و چراغ یا گل گیر. یا شمه ای. اندکی: باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک همی گفت... (گلستان)، اولین شیری که از گاو و گوسفند پس از زاییدن دوشند آغوز، سر شیر
ترس بیم. شان شوکت، مهابت
آواز، بانگ، شیهه اسب
جمع شهاب، ستارگان درخشان، شب های 13 و 14 و 15 هر یک از ماه های سال مهی سپید تیره سپید چرک آب سرخی است که در مرتبه اول از گل کاجیره گیرند
زشتی، دوری
مشابهت مانندی، نحاس اصفر، شبه مثل، جمع اشباه. زیبایی، زشتی از واژگان دو پهلو، درازی گردن، سر بلندی، چشم زخم، آزمندی دل، نگریستن
تیز خاطر و چالاک
چربی گوشت و بمعنای زن پیر
میش چشمی
سیاه سرفه خروسک از بیماری ها، فریاد زدن
مشهور، نامدار
آبادی بزرگ که دارای بلدها، اجتماع خانه های بسیار و عمارات بیشمار که مردمان در آنها سکنی میکنند، در صورتی که بزرگتر از قصبه و قریه و ده باشد، آبادی برگ که دارای خیابانها و کوچه ها و خانه ها و دکانها و نفوس بسیار باشد
گری از بیماری ها
انگبین، عسل
رنگ خاکستری، چیرگی سپیدی بر سیاهی