شیر تنک که دو ثلث آن آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شیر تنک آب آمیخته. شیری باشد از گوسفند یا گاو که باآب آمیخته باشند. (برهان). شیرآب. (مهذب الاسماء)
شیر تنک که دو ثلث آن آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شیر تنک آب آمیخته. شیری باشد از گوسفند یا گاو که باآب آمیخته باشند. (برهان). شیرآب. (مهذب الاسماء)
شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای میان نهر فرات) ، مشهور به آلوسی زادۀ بغدادی (1217- 1275 ه. ق.). از مفتیان مذهب حنفی در عراق بشمار می رفت. آرامگاه وی در نزدیکی مقبرۀ شیخ کرخی از ناحیۀ مسجد شونیزیه در بغداد است. اوراست: روح المعانی در تفسیر قرآن. الاجوبه العراقیه. الطراز المذهب فی شرح القصیده الممدوح بها الباز الاشهب. شرح درهالغواص فی اوهام الخواص و بسیاری تألیفات سودمند دیگر. رجوع به دایره المعارف بستانی شود
شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای میان نهر فرات) ، مشهور به آلوسی زادۀ بغدادی (1217- 1275 هَ. ق.). از مفتیان مذهب حنفی در عراق بشمار می رفت. آرامگاه وی در نزدیکی مقبرۀ شیخ کرخی از ناحیۀ مسجد شونیزیه در بغداد است. اوراست: روح المعانی در تفسیر قرآن. الاجوبه العراقیه. الطراز المذهب فی شرح القصیده الممدوح بها الباز الاشهب. شرح درهالغواص فی اوهام الخواص و بسیاری تألیفات سودمند دیگر. رجوع به دایره المعارف بستانی شود
یا آل شهاب. نام چند خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند. اصل ایشان از حجاز و قریشی و از آل مخزوم از بنی مالک ملقب به شهاب از سلالۀ مالک بن حرث بن هشام اند. جد امرای آل شهاب لبنان امیر حیدر می باشد. چون در سال 1696م. خاندان بنی معن در لبنان منقرض گردید حکومت و امارت به دست آل شهاب افتاد و سران لبنان بشیر بن امیر حسن شهابی را بعنوان اولین کس از این خاندان به حکومت لبنان برگزیدند و در 1706 میلادی درگذشت و آخرین تن از خاندان شهاب در لبنان بشیر سوم بوده است که در 1860 میلادی به قتل رسید. رجوع به دائره المعارف بستانی شود
یا آل شهاب. نام چند خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند. اصل ایشان از حجاز و قریشی و از آل مخزوم از بنی مالک ملقب به شهاب از سلالۀ مالک بن حرث بن هشام اند. جد امرای آل شهاب لبنان امیر حیدر می باشد. چون در سال 1696م. خاندان بنی معن در لبنان منقرض گردید حکومت و امارت به دست آل شهاب افتاد و سران لبنان بشیر بن امیر حسن شهابی را بعنوان اولین کس از این خاندان به حکومت لبنان برگزیدند و در 1706 میلادی درگذشت و آخرین تن از خاندان شهاب در لبنان بشیر سوم بوده است که در 1860 میلادی به قتل رسید. رجوع به دائره المعارف بستانی شود
باد سرد باباران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چند روز است نهایت سرد در کانون دوم. (منتهی الارب). و گویند آن در هلبه الشتاء است. (از اقرب الموارد) ، یوم هلاب، روز بادوباران ناک. (آنندراج). روزی که باد و باران دارد، سال پرباران. (از اقرب الموارد)
باد سرد باباران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چند روز است نهایت سرد در کانون دوم. (منتهی الارب). و گویند آن در هلبه الشتاء است. (از اقرب الموارد) ، یوم هلاب، روز بادوباران ناک. (آنندراج). روزی که باد و باران دارد، سال پرباران. (از اقرب الموارد)
مخفف شاه آب است و آن آب سرخی باشد که مرتبۀ اول از گل کاجیره گیرند. (برهان) (انجمن آرا). شاه آب. (غیاث اللغات). رنگ سرخ را گویند که در مرتبۀ اول از گل کاژیره کشند و در اصل شاه آب بود به کثرت استعمال شهاب شده. (فرهنگ جهانگیری) ، در لطایف و مدار نوشته بمعنی بچه سگ است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
مخفف شاه آب است و آن آب سرخی باشد که مرتبۀ اول از گل کاجیره گیرند. (برهان) (انجمن آرا). شاه آب. (غیاث اللغات). رنگ سرخ را گویند که در مرتبۀ اول از گل کاژیره کشند و در اصل شاه آب بود به کثرت استعمال شهاب شده. (فرهنگ جهانگیری) ، در لطایف و مدار نوشته بمعنی بچه سگ است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
دهی است از دهستان بخش حومه شهرستان بیرجند که از 198 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 10965 تن است و قرای مهم آن عبارتند از بجد با 1080 تن سکنه و امیرآباد که 534 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بخش حومه شهرستان بیرجند که از 198 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 10965 تن است و قرای مهم آن عبارتند از بجد با 1080 تن سکنه و امیرآباد که 534 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام کوهی است و بعضی گویند ولایت است و بعضی دیگر گویند نام جایی و مقامی است نزدیک بکوه الوند. (از برهان). نام کوه، و شاید که بدل از سیلان باشد. (غیاث). نام کوهی است. (جهانگیری) (تاج العروس). کوهی است، اما صحیح آن ثهلان است چنانکه در قاموس آورده عربی است و شاید معرب کرده باشند. (انجمن آرا) (آنندراج). کوهی است، اما در قاموس ثهلان آورده و این صحیح است. (رشیدی). در جای دیگر نیافتم و گمان میکنم تصحیف ’ثهلان’ باشد که کوهی است عظیم بنی نمیر را در ناحیۀ شریف. (از یادداشت مؤلف) : عمان و محیط و نیل و جیحون جودی و حری و قاف و شهلان. خاقانی (از حاشیۀ برهان چ معین). با سنگ گهر بگاه احسان جودی و حری و قاف و شهلان. خاقانی. شراری جهد زآهن نعل اسبش که حراقش اروند و شهلان نماید. خاقانی. پیش آن بادپرستان بشکوه کوه شهلان شوم ان شأاﷲ. خاقانی. ز اختران هدی او چو آفتاب آمد ز راسخان علوم او چو کوه شهلان بود. شرف شفروه. و رجوع به ثهلان و ترجمه تاریخ یمینی ص 158 شود
نام کوهی است و بعضی گویند ولایت است و بعضی دیگر گویند نام جایی و مقامی است نزدیک بکوه الوند. (از برهان). نام کوه، و شاید که بدل از سیلان باشد. (غیاث). نام کوهی است. (جهانگیری) (تاج العروس). کوهی است، اما صحیح آن ثهلان است چنانکه در قاموس آورده عربی است و شاید معرب کرده باشند. (انجمن آرا) (آنندراج). کوهی است، اما در قاموس ثهلان آورده و این صحیح است. (رشیدی). در جای دیگر نیافتم و گمان میکنم تصحیف ’ثهلان’ باشد که کوهی است عظیم بنی نمیر را در ناحیۀ شریف. (از یادداشت مؤلف) : عمان و محیط و نیل و جیحون جودی و حری و قاف و شهلان. خاقانی (از حاشیۀ برهان چ معین). با سنگ گهر بگاه احسان جودی و حری و قاف و شهلان. خاقانی. شراری جهَد زآهن نعل اسبش که حراقش اروند و شهلان نماید. خاقانی. پیش آن بادپرستان بشکوه کوه شهلان شوم ان شأاﷲ. خاقانی. ز اختران هدی او چو آفتاب آمد ز راسخان علوم او چو کوه شهلان بود. شرف شفروه. و رجوع به ثهلان و ترجمه تاریخ یمینی ص 158 شود
موژان میش چشم: زن، نرگس سیا گونه ای از نرگس که میان آن به جای زردی سیاهی است، چشم سیاه گراینده به سرخی، نیاز مونث اشهل زن میش چشم زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و سیاه باشد، توضیح در فارسی توجهی به تانیث آن ندارند، مونث اشهل زن میش چشم زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و سیاه باشد، توضیح در فارسی توجهی به تانیث آن ندارند. زن میش چشم
موژان میش چشم: زن، نرگس سیا گونه ای از نرگس که میان آن به جای زردی سیاهی است، چشم سیاه گراینده به سرخی، نیاز مونث اشهل زن میش چشم زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و سیاه باشد، توضیح در فارسی توجهی به تانیث آن ندارند، مونث اشهل زن میش چشم زنی که چشمش سیاه مایل به کبود و سیاه باشد، توضیح در فارسی توجهی به تانیث آن ندارند. زن میش چشم