شهر کوچک. شهرک. قصبه: باید که خواجۀ بزرگ بمیان کار درآید و درخواهد از خداوند سلطان تا این شهرچه ها که به اطراف بیابان است چون مرو و سرخس و باورد ما را داده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 514)
شهر کوچک. شهرک. قصبه: باید که خواجۀ بزرگ بمیان کار درآید و درخواهد از خداوند سلطان تا این شهرچه ها که به اطراف بیابان است چون مرو و سرخس و باورد ما را داده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 514)
بمعنی ماه. یعنی مشاهره. سرماهی. ماهانه. ماهیانه. مقرری که هر ماه یک بار پرداخته شود. (یادداشت مؤلف). - شهریۀ مدارس، پولی که شاگردان ماهانه بمدرسه می پردازند
بمعنی ماه. یعنی مشاهره. سرماهی. ماهانه. ماهیانه. مقرری که هر ماه یک بار پرداخته شود. (یادداشت مؤلف). - شهریۀ مدارس، پولی که شاگردان ماهانه بمدرسه می پردازند
مخفف شاهراه. جادۀعام و جادۀ وسیع بزرگ. (ناظم الاطباء) : دگر گوشت که شهراه کلامست دلت زو با معانی ّ تمامست. ناصرخسرو. شهراه مردمی است سبیل الرشاد تو زآن مردمی تو کز ره نامردمی گمی. سوزنی. تا نبرّد تیغت اسماعیل را تا کنی شهراه قعر نیل را. (مثنوی). رجوع به شاهراه شود
مخفف شاهراه. جادۀعام و جادۀ وسیع بزرگ. (ناظم الاطباء) : دگر گوشت که شهراه کلامست دلت زو با معانی ّ تمامست. ناصرخسرو. شهراه مردمی است سبیل الرشاد تو زآن مردمی تو کز ره نامردمی گمی. سوزنی. تا نبرّد تیغت اسماعیل را تا کنی شهراه قعر نیل را. (مثنوی). رجوع به شاهراه شود