نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال شهر واقع و محدود است از خاور به دهستان چقلوندی از باختر به دهستان ویمله. از شمال به بخش سلسله. از جنوب به دهستان کرگاه بخش ویسان. آب آن از رود خانه خرم آباد و قنوات و چشمه سارهای متعدد. از 30 آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 7800 نفر و ساکنین از طوایف حسنوند، بیرالوند، کمالوند و سادات می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال شهر واقع و محدود است از خاور به دهستان چقلوندی از باختر به دهستان ویمله. از شمال به بخش سلسله. از جنوب به دهستان کرگاه بخش ویسان. آب آن از رود خانه خرم آباد و قنوات و چشمه سارهای متعدد. از 30 آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 7800 نفر و ساکنین از طوایف حسنوند، بیرالوند، کمالوند و سادات می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ویلیام. بزرگترین شاعر درام نویس انگلستان (متولد استراتفورد 1564، متوفای 1616 میلادی). از زندگانی وی اطلاعات دقیق در دست نیست. گویند پدرش بازرگانی معروف به ود و در آموزش و پرورش سه پسرش کوشش بسیار کرد. شکسپیر در 19سالگی در زادگاه خود با دختری که هشت سال از وی بزرگتر بود ازدواج کرد، ولی این ازدواج ثمره ای جز بدبختی برای او نداشت و او ناگزیر شهر خود را ترک کرد و به لندن رفت و در شهر اخیر مدتی در نهایت فقر روزگار گذرانید و بسبب تهیدستی به نگهبانی اسبان در مقابل در تآترها مشغول گردید. علاقۀ شدید وی به نمایش موجب شد که در سال 1585 یا 1586م. او را در گروه هنرپیشگان لرد لسستر که اندکی بعد به دریافت عنوان ’بازیگران مخصوص ملکه’ مفتخر شد بکار گمارند. در سال 1592 در کار بازیگری و نمایشنامه نویسی شهرتی بدست آورد و در سال 1594 نام وی بعنوان یکی از سه بازیگر مهم گروه مزبور برده شده است. این گروه به رهبری یکی از همشهری های شکسپیر رهبری میشد که چند سال بعدتآتر دیگری در لندن تأسیس کرد. شکسپیر در این تآتربا اقتباس از نمایشنامه های باستانی و نمایش نمایشنامه های مضحک افکار عمومی را متوجه خویش کرد و موفقیت بدست آورد... چون خسته و فرسوده شده بود در سال 1611از تآتر دست کشید و به شهر خود نزد خانوادۀ خویش بازگشت و چندی در گمنامی بسر برد. پس از مرگ وی جسدش را بدون تشریفات در کلیسای استراتفورد بخاک سپردند ولی پس از مدتی بر سر گورش آرامگاهی بزرگ ساختند. شکسپیر را پدر نمایشنامه نویسی انگلستان بشمار می آورند. وی موضوع بسیاری از نمایشنامه ها را از تاریخ روم باستان و کتاب پلوتارخ برگزیده و به نیروی تصور و تخیل بصورت تراژدیهای زیبا درآورده است. سبک نویسندگی او به مکتب کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامه های شکسپیر را به تراژدی، کمدی و نمایشنامه های تاریخی تقسیم میکنند، نمایشنامه های اخیر وی ترکیبی از تراژدی و کمدی است. آثار مهم او عبارتند از: اتللو، مکبث، هملت، جولیوس قیصر، رومئو و جولیت، تاجر ونیزی، لیرشاه، رؤیای شب نیمۀ تابستان، هنری ششم، دو نجیب زادۀ ورونایی، ریچارد سوم، تیتوس آندرونیکوس، جان شاه، ریچارد دوم، هنری چهارم، هیاهوی بسیار برای هیچ، هنری پنجم، تروئیلوس و کرسیدا، آنتونیوس و کلئوپاترا، تیمون آتنی، پریکلس، کوریولانوس، قصۀ زمستانی، هنری هشتم. اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای انگلیسی است، از جملۀ منظومه های اوست: ونوس و آدونیس، زایر پرشور، غزلیات. (از فرهنگ فارسی معین)
ویلیام. بزرگترین شاعر درام نویس انگلستان (متولد استراتفورد 1564، متوفای 1616 میلادی). از زندگانی وی اطلاعات دقیق در دست نیست. گویند پدرش بازرگانی معروف به ود و در آموزش و پرورش سه پسرش کوشش بسیار کرد. شکسپیر در 19سالگی در زادگاه خود با دختری که هشت سال از وی بزرگتر بود ازدواج کرد، ولی این ازدواج ثمره ای جز بدبختی برای او نداشت و او ناگزیر شهر خود را ترک کرد و به لندن رفت و در شهر اخیر مدتی در نهایت فقر روزگار گذرانید و بسبب تهیدستی به نگهبانی اسبان در مقابل درِ تآترها مشغول گردید. علاقۀ شدید وی به نمایش موجب شد که در سال 1585 یا 1586م. او را در گروه هنرپیشگان لرد لسستر که اندکی بعد به دریافت عنوان ’بازیگران مخصوص ملکه’ مفتخر شد بکار گمارند. در سال 1592 در کار بازیگری و نمایشنامه نویسی شهرتی بدست آورد و در سال 1594 نام وی بعنوان یکی از سه بازیگر مهم گروه مزبور برده شده است. این گروه به رهبری یکی از همشهری های شکسپیر رهبری میشد که چند سال بعدتآتر دیگری در لندن تأسیس کرد. شکسپیر در این تآتربا اقتباس از نمایشنامه های باستانی و نمایش نمایشنامه های مضحک افکار عمومی را متوجه خویش کرد و موفقیت بدست آورد... چون خسته و فرسوده شده بود در سال 1611از تآتر دست کشید و به شهر خود نزد خانوادۀ خویش بازگشت و چندی در گمنامی بسر برد. پس از مرگ وی جسدش را بدون تشریفات در کلیسای استراتفورد بخاک سپردند ولی پس از مدتی بر سر گورش آرامگاهی بزرگ ساختند. شکسپیر را پدر نمایشنامه نویسی انگلستان بشمار می آورند. وی موضوع بسیاری از نمایشنامه ها را از تاریخ روم باستان و کتاب پلوتارخ برگزیده و به نیروی تصور و تخیل بصورت تراژدیهای زیبا درآورده است. سبک نویسندگی او به مکتب کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامه های شکسپیر را به تراژدی، کمدی و نمایشنامه های تاریخی تقسیم میکنند، نمایشنامه های اخیر وی ترکیبی از تراژدی و کمدی است. آثار مهم او عبارتند از: اتللو، مکبث، هملت، جولیوس قیصر، رومئو و جولیت، تاجر ونیزی، لیرشاه، رؤیای شب نیمۀ تابستان، هنری ششم، دو نجیب زادۀ ورونایی، ریچارد سوم، تیتوس آندرونیکوس، جان شاه، ریچارد دوم، هنری چهارم، هیاهوی بسیار برای هیچ، هنری پنجم، تروئیلوس و کرسیدا، آنتونیوس و کلئوپاترا، تیمون آتنی، پریکلس، کوریولانوس، قصۀ زمستانی، هنری هشتم. اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای انگلیسی است، از جملۀ منظومه های اوست: ونوس و آدونیس، زایر پرشور، غزلیات. (از فرهنگ فارسی معین)
مخفف شاه پیل. شاه فیلان. فیل بزرگ. (فرهنگ فارسی معین) : پیل در گل مانده را شه پیل باید تا کشد. ؟ (از مجموعۀ مختصر امثال). ، به اصطلاح شطرنج، رخی که در قلعه باشد. (ناظم الاطباء)
مخفف شاه پیل. شاه فیلان. فیل بزرگ. (فرهنگ فارسی معین) : پیل در گل مانده را شه پیل باید تا کشد. ؟ (از مجموعۀ مختصر امثال). ، به اصطلاح شطرنج، رخی که در قلعه باشد. (ناظم الاطباء)
کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) : کاغذ خام بود شکّرپیچ کاغذ پخته بود معنی سنج. میرخسرو (از آنندراج)
کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) : کاغذ خام بود شکّرپیچ کاغذ پخته بود معنی سنج. میرخسرو (از آنندراج)
مخفف شهریور. بمعنی شهریور است که ماه ششم شمسی باشد. (از برهان چ معین) : ز شهریر بادی تو پیروزگر بنام بزرگی و فر و هنر. فردوسی. ، روز چهارم است ازهر ماه شمسی. (برهان). و شهریور نیز گویند. (ناظم الاطباء). روز شهریور. (یادداشت مؤلف) : چو درروز شهریر آمد بشهر ز شادی همه شهر را داد بهر. لبیبی. رجوع به شهریور شود
مخفف شهریور. بمعنی شهریور است که ماه ششم شمسی باشد. (از برهان چ معین) : ز شهریر بادی تو پیروزگر بنام بزرگی و فر و هنر. فردوسی. ، روز چهارم است ازهر ماه شمسی. (برهان). و شهریور نیز گویند. (ناظم الاطباء). روز شهریور. (یادداشت مؤلف) : چو درروز شهریر آمد بشهر ز شادی همه شهر را داد بهر. لبیبی. رجوع به شهریور شود
گیرندۀ شهر. فاتح شهر: یکی نامه فرمود پس تا دبیر نویسد ز اسکندر شهرگیر. فردوسی. نبشتند پس نامه ای بر حریر ز شاهنشه اسکندر شهرگیر. فردوسی. چنین گفت با او یکی مرد پیر که ای شاه نیک اختر شهرگیر. فردوسی. گردن هر مرکبی چون گردن قمری به طوق از کمند شهریار شهرگیر شهردار. فرخی. خنیده به کلک و ستوده بتیر بدین گنج بخش و بدان شهرگیر. (گرشاسبنامه ص 10). شاه جهان اسکندر شهرگیر میفرماید... (اسکندرنامه). از اسکندر ذوالقرنین شاه شاهان شهرگیر... (اسکندرنامه، نسخۀ سعید نفیسی)
گیرندۀ شهر. فاتح شهر: یکی نامه فرمود پس تا دبیر نویسد ز اسکندر شهرگیر. فردوسی. نبشتند پس نامه ای بر حریر ز شاهنشه اسکندر شهرگیر. فردوسی. چنین گفت با او یکی مرد پیر که ای شاه نیک اختر شهرگیر. فردوسی. گردن هر مرکبی چون گردن قمری به طوق از کمند شهریار شهرگیر شهردار. فرخی. خنیده به کلک و ستوده بتیر بدین گنج بخش و بدان شهرگیر. (گرشاسبنامه ص 10). شاه جهان اسکندر شهرگیر میفرماید... (اسکندرنامه). از اسکندر ذوالقرنین شاه شاهان شهرگیر... (اسکندرنامه، نسخۀ سعید نفیسی)
نام سردار سپه اردشیر بابکان. (از ولف) : یکی مرد بد نام او شهرگیر خردمند و سالار شاه اردشیر. فردوسی. فرودآمد از دژ دوان اردشیر پیاده بشد پیش او شهرگیر. فردوسی. دوان دیدبان شد سوی شهرگیر که پیروزگر گشت شاه اردشیر. فردوسی نام مردی که در میان لشکر اسکندر بوده است. (از ولف) : یکی مرد بد نام او شهرگیر بدستش زن و شوی گشته اسیر. فردوسی
نام سردار سپه اردشیر بابکان. (از ولف) : یکی مرد بد نام او شهرگیر خردمند و سالار شاه اردشیر. فردوسی. فرودآمد از دژ دوان اردشیر پیاده بشد پیش او شهرگیر. فردوسی. دوان دیدبان شد سوی شهرگیر که پیروزگر گشت شاه اردشیر. فردوسی نام مردی که در میان لشکر اسکندر بوده است. (از ولف) : یکی مرد بد نام او شهرگیر بدستش زن و شوی گشته اسیر. فردوسی
گونه ای نقل به شکل آب نبات های درشت و تقریباً چهار گوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده و در شب های عزاداری به صورت نذر و خیرات پخش می کنند
گونه ای نقل به شکل آب نبات های درشت و تقریباً چهار گوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده و در شب های عزاداری به صورت نذر و خیرات پخش می کنند