جدول جو
جدول جو

معنی شهرجنگی - جستجوی لغت در جدول جو

شهرجنگی
(شَ جَ)
جنگ که میان افراد شهر درگیرد. جنگ خانگی. جنگ داخلی. (فرهنگ فارسی معین). این اصطلاح را محمد بن عبدالجلیل قزوینی در کتاب نقض بعض فضایح الروافض آورده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ نَ / نِ)
ادای شکر و تشکر و شکرگزاری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَرْ، رَ)
حالت و کیفیت شکررنگ. (فرهنگ فارسی معین) ، شکررنجی. (غیاث) (آنندراج). آزردگی میان دوستان. رنجش. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شکررنجی و شکرآب شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رِ فَ رَ)
متصدی دستگاه شهر فرنگ
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ)
زندانی بودن. (فرهنگ فارسی معین) ، محاصره، در محاصره افتادن. (فرهنگ فارسی معین) :
چون در آن برج شهربندی یافت
برج از آن ماه بهره مندی یافت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ / رِ)
شهرت. معروفیت:
چونک می بیند که میل دلبر اندر شهرگیست
اشک می بارد ز رشک آن صنم از دیدگان.
مولوی (دیوان شمس تبریزی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهر جنگی
تصویر شهر جنگی
جنگ داخلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شترنگی
تصویر شترنگی
نان شترنگی، بوب شترنگی
فرهنگ لغت هوشیار
طایفه ای از سادات که در قرن دهم هـق مأمور جمع آوری مالیات
فرهنگ گویش مازندرانی