جدول جو
جدول جو

معنی شهاب - جستجوی لغت در جدول جو

شهاب(دخترانه و پسرانه)
شعله آتش، سنگ آسمانی، ستاره دنباله دار، جاه و جلال، عظمت، بزرگی
تصویری از شهاب
تصویر شهاب
فرهنگ نامهای ایرانی
شهاب
آب سرخ رنگی که از گل کاجیره گرفته می شود، شاه آب
تصویری از شهاب
تصویر شهاب
فرهنگ فارسی عمید
شهاب
شعله، شعلۀ آتش
در علم نجوم خطی روشن در آسمان که بر اثر برخورد سنگی آسمانی با جوّ زمین و سوختن آن ایجاد می شود
شهاب ثاقب: در علم نجوم شهاب
تصویری از شهاب
تصویر شهاب
فرهنگ فارسی عمید
شهاب(شَ)
دهی است از دهستان بخش حومه شهرستان بیرجند که از 198 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 10965 تن است و قرای مهم آن عبارتند از بجد با 1080 تن سکنه و امیرآباد که 534 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
شهاب(شِ)
یا آل شهاب. نام چند خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند. اصل ایشان از حجاز و قریشی و از آل مخزوم از بنی مالک ملقب به شهاب از سلالۀ مالک بن حرث بن هشام اند. جد امرای آل شهاب لبنان امیر حیدر می باشد. چون در سال 1696م. خاندان بنی معن در لبنان منقرض گردید حکومت و امارت به دست آل شهاب افتاد و سران لبنان بشیر بن امیر حسن شهابی را بعنوان اولین کس از این خاندان به حکومت لبنان برگزیدند و در 1706 میلادی درگذشت و آخرین تن از خاندان شهاب در لبنان بشیر سوم بوده است که در 1860 میلادی به قتل رسید. رجوع به دائره المعارف بستانی شود
لغت نامه دهخدا
شهاب(شِ)
شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای میان نهر فرات) ، مشهور به آلوسی زادۀ بغدادی (1217- 1275 ه. ق.). از مفتیان مذهب حنفی در عراق بشمار می رفت. آرامگاه وی در نزدیکی مقبرۀ شیخ کرخی از ناحیۀ مسجد شونیزیه در بغداد است. اوراست: روح المعانی در تفسیر قرآن. الاجوبه العراقیه. الطراز المذهب فی شرح القصیده الممدوح بها الباز الاشهب. شرح درهالغواص فی اوهام الخواص و بسیاری تألیفات سودمند دیگر. رجوع به دایره المعارف بستانی شود
لغت نامه دهخدا
شهاب(شَ)
شیر تنک که دو ثلث آن آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شیر تنک آب آمیخته. شیری باشد از گوسفند یا گاو که باآب آمیخته باشند. (برهان). شیرآب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
شهاب(شَ)
مخفف شاه آب است و آن آب سرخی باشد که مرتبۀ اول از گل کاجیره گیرند. (برهان) (انجمن آرا). شاه آب. (غیاث اللغات). رنگ سرخ را گویند که در مرتبۀ اول از گل کاژیره کشند و در اصل شاه آب بود به کثرت استعمال شهاب شده. (فرهنگ جهانگیری) ، در لطایف و مدار نوشته بمعنی بچه سگ است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شهاب
درخش آتش، پاره ای از آتش
تصویری از شهاب
تصویر شهاب
فرهنگ لغت هوشیار
شهاب((شَ))
شعله آتش، ستاره روشن
تصویری از شهاب
تصویر شهاب
فرهنگ فارسی معین
شهاب((شَ))
شاه آب، آب سرخی که در مرتبه اول از گل کاجیره گیرنده
تصویری از شهاب
تصویر شهاب
فرهنگ فارسی معین
شهاب
شخانه، اخگر، شرر، شعله، ستاره
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهابی
تصویر شهابی
گوشه ای در آواز بیات ترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهابه
تصویر شهابه
شیر آبه شیر آبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
Meteoric
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
météorique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteorik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
উল্কা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
อุกกาบาต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
kimondo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
göktaşıyla ilgili
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
隕石の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
מטאורי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
유성의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
метеорний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
उल्कापिंड
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteoorachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteórico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteorico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteórico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
流星的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteoryczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
meteorisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
метеорный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهابی
تصویر شهابی
شہابی
دیکشنری فارسی به اردو