- شنیدن
- سمع
معنی شنیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- شنیدن
- استماع، گوش کردن، شنودن
- شنیدن ((ش دَ))
- گوش دادن، بوی چیزی را حس کردن، اطاعت کردن
- شنیدن
- درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی
- شنیدن
- слышать
- شنیدن
- hören
- شنیدن
- słyszeć
- شنیدن
- sentire
- شنیدن
- entendre
- شنیدن
- horen
- شنیدن
- सुनना
- شنیدن
- mendengar
- شنیدن
- לשמוע
- شنیدن
- kusikia
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لایق شنیدن قابل شنیدن شنودنی: اخبار شنیدنی داستان شنیدنی
درخور شنیدن، شایستۀ شنیدن
شنیدن، درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی
آمیختن نر و ماده
پسوند تعدیه فعل لازم و آن باخر ریشه دستوری (دوم شخص مفرد امر حاضر) پیوندد: خند - اندن جه - اندن دو - اندن، در صورتیکه باخر مفرد امر حاضر از فعل متعدی پیوندد دال بر وادار کردن کسی است بعملی: خور - اندن پوش - اندن کش - اندن
دویدن بنشاط و خوشحالی
چیدن گل یا میوه از دزخت، دانه برچیدن مرغ از زمین
پیچیدن آواز در کوه و حمام و گنبد را گویند