جدول جو
جدول جو

معنی شنقنیره - جستجوی لغت در جدول جو

شنقنیره
(شَ قُ رَ)
حصنی از اعمال تدمیر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ یِ رُ)
لا، مرکز کمون وانده جزو آروندیسمان فونتنه لو - کنت دارای 1850 نفر جمعیت است
لغت نامه دهخدا
(شِ رَ)
بدخویی و بدزبانی. (از منتهی الارب). بمعنی شنغره. بدخلقی و بدزبانی. (از اقرب الموارد) ، شهوت پرستی، بدعملی. (ناظم الاطباء). رجوع به شنغره شود
لغت نامه دهخدا
(شِ رَ)
رجل شنذیره، مرد غیرت ناک یا پلیدزبان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد زناکار وزانی و فاسق. (ناظم الاطباء). رجوع به شنذاره شود
لغت نامه دهخدا
(شِنْ نی رَ)
به معانی شنیر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شنیر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
سفینۀ کوچک که آن را جرم گویند. (از تاج العروس) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا