- شنقار
- ترکی باز از مرغان شکاری
معنی شنقار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی باز از مرغان شکاری
زمین ریگزار و پر شن
پارسی تازی گشته شنگار از گیاهان
نوک پرندگان، پوزۀ چهارپایان
پرندۀ شکاری، باز سیاه چشم، سنقر
شنگار، گیاهی خاردار با برگ هایش سیاه یا قرمز تیره و ریشۀ سبز، خالوما
نول نوک چنگ کلنه کلفت پیغو، اسکنک ابزاری برای کنده کاری اسکنه، کلنگ نوک پرنده نول تک، آلتی فلزی که با آن روی چوب و سنگ کنده کاری کنند. یا منقار وقت و ساعت. حلقه ای که بست و گشاد ساعت وابسته بدانست: (خوش وقت عالم از اثر بند و بست تست منقار وقت و ساعت گردون کنمد تست) (سعید اشرف. بها) یا منقار قار. زبانه قلم که بدان نویسند. یا منقار گل. زبان
گیاهی خاردار با برگ هایش سیاه یا قرمز تیره و ریشۀ سبز، خالوما
песчаный
sandig
піщаний
piaszczysty
arenoso
sabbioso
arenoso
sablonneux
zanderig
रेतीला
berpasir
رمليٌّ
모래로 덮인
mchanga mwingi
বালুকাময়
ریگستانی
ماهی گوشتخوار ماهی کوهاندار، آلاله
ننگ و رسوایی کبک رومی