- شنق
- دار زدن، فرو آویختن، بستن چیزی را به چیزی تاوان خونبها، ریسمان، پس مانده
معنی شنق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوک دراز از پرندگان
دراز گردن
استقصای زیاده از حد کردن، استقصا، جور تعدی بیحد بر رعایا: تنور شنقصه چنان گرم شد که همدان و نواحی آن بسوخت
ترکی باز از مرغان شکاری
استقصای زیاده از حد کردن، جور و تعدی بی حد بر رعایا
خواستاری، شور، شادی
خاور، خورآیان
زیست ناخوش، دروغ، خاشاک در آب، آب تیره تیره شدن آب
پارسی تازی گشته زنخ بن پیکان، جای بستن دوال از زنخ ستور
سنگ اندازی
شادمانگی فرزیبی زیبایی تابناک
دشمنی، خشم کینه دشمنی (شدید)، خشم شدید شدت غیظ
خبه شده، خبه کردن
پر خورده
دشوار و با مشقت و سخت و با زحمت
آزمندی به مقاربت
کنج دهان
صدای بهم خوردن دو چیز آفتاب، جای بر آمدن آفتاب، مشرق
زدن، شکافتن اندامی را، تخم سوسمار مار ماهی
دیوانه واری شادی دیوانه وار
کم کردن، اندک، هموار کردن زمین را پس از شخم
سرخی شام و بامداد، سرخی افق پس از غروب آفتاب تا نماز خفتن و نزدیک آن و یا نزدیک تاریکی شب
خوش حرکات شیرین رفتار ظریف: شاهد شوخ شنگ، خوشگل، عیار، دزد راهزن. یا شنگ و مشنگ. دزد و راهزن، شنگول شادمان، حیله گر محیل. گیاهی است از تیره مرکبان که علفی و دارای برگهای متناوب است. میوه اش فندقه و گلهایش به صورت کاپیتول در انتهای ساقه قرار دارند. شنگ دارای گونه های مختلف است که همه در آب و هواهای معتدل آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا می رویند. چون شنگ یکی از سبزیهای خوردنی می باشد و در اغذیه مصرف میشود در بعضی نقاط آن را می کارند سنسفیل سلسفیل اسپلنج اسفلنج. یا شنگ چمنی. گونه ای شنگ که دارای برگهای باریکتر از شنگ معمولی است. لحیه التیس ذنب الخیل
گوشواره
دشنام دادن، رسوا کردن، خوار داشتن، دست کم گرفتن زشت دیدن، زشت پنداشتن زشت، ریش ریش از پارچه و جامه
شتر نر، ترنجیدگی چروک خوردن چروکیده ترنجیده سرین کفل
خوشابی در دندان ها، بروت روز خنک گنبد قبه
دراز بلند سر بند مشک از دوال، رشته، زه کمان، دراز
دشمن داشتن، دوری جستن، خستویی، بیزاری، حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله، تحرک بازوان و پاها، سباحت
پسر خوانده، کبتنگبین چوبی که بر سر آن موم انگبین دار گذارند و در کندو نهند تا کبت (زنبور عسل) بچگان را انگبین خوراند
آواز، بانگ، شیهه اسب
شنونده و دریابنده
آب سرد لایماهی