جدول جو
جدول جو

معنی شنغره - جستجوی لغت در جدول جو

شنغره
(شَ غَ رَ)
بدخویی و بدزبانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شهوت پرستی، بدعملی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ رَ)
بدخویی و بدزبانی. (از منتهی الارب). بمعنی شنغره. بدخلقی و بدزبانی. (از اقرب الموارد) ، شهوت پرستی، بدعملی. (ناظم الاطباء). رجوع به شنغره شود
لغت نامه دهخدا
(نُ غَ رَ)
واحد نغر. رجوع به نغر شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ رَ)
رفتار و روش مرد صالح. (از منتهی الارب). در لسان العرب بکسر ’ش’ و در قاموس بفتح آن ضبط شده است. رفتار مرد صالح. یقال: فلان یمشی الشنره، ای مشیهالرجل الصالح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِنْ نی رَ)
به معانی شنیر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شنیر شود
لغت نامه دهخدا
(شِ دِ رَ / رِ)
ژنده. پاره. جرجره. (یادداشت مؤلف). رجوع به شندر شود
لغت نامه دهخدا
(شَ صَ رَ)
سطبری. سختی. (منتهی الارب). شنصرۀ چیزی، سطبر و نیک سخت گردیدگی آن و گویند: ایشان در شنصره اند، یعنی در شدت اند. (از اقرب الموارد). شنصیر. (منتهی الارب). رجوع به شنصیر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پاره کردن جامه را بر خود: شنتر ثوبه شنترهً. (منتهی الارب). پاره کردن جامه را بر خود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ تُ رَ)
و یفتح علی الضعف (ش ت ر) . انگشت. ج، شناتر، مابین دو انگشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فضای مابین دو انگشت. (ناظم الاطباء)، انگشت زیادی و ذوالشناتر (شش انگشتی) لقب یکی از ملوک حمیر به همین سبب بوده است. (از اقرب الموارد)، گوشواره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ غَ رَ)
زنبیل از برگ خرما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غُ غَ رَ)
جاهل. (فرهنگ اسدی). مصحف غتفره. رجوع به فرهنگ اسدی و مادۀ غتفره شود
لغت نامه دهخدا
(غِ رَ)
موضعی است. (منتهی الارب). قال ابن درید: شاغره موضع. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(غِ رَ)
تأنیث شاغر: ارض شاغره، زمین خالی از مانع و نگاهبان. (منتهی الارب). بلده شاغره برجلها، ای لم تمنع من غاره احد لخلوها. (اقرب الموارد) ، ارض شاغره، زمین فراخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ غِ رَ)
امراءه نغره، زن غیرتمند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مونث شاغر بی پدافند (بی دفاع) دژ یا شهرتهی ازنگهبان وسرباز بی نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنتره
تصویر شنتره
پاره کردن جامه را انگشت، لا پرده پرده میان انگشتان پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شندره
تصویر شندره
ژنده، پاره، جرجره
فرهنگ لغت هوشیار
پاره، از هم گسیخته
فرهنگ گویش مازندرانی