مرد دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رسن و شاخ دراز و باریک. (منتهی الارب). دراز و باریک از رسن ها و شاخه ها مانند شنغب و شنغوب یا حیوان دراز. (از اقرب الموارد). ج، شناغیب. (یادداشت مؤلف)
مرد دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رسن و شاخ دراز و باریک. (منتهی الارب). دراز و باریک از رسن ها و شاخه ها مانند شنغب و شنغوب یا حیوان دراز. (از اقرب الموارد). ج، شناغیب. (یادداشت مؤلف)
شنقار. به زبان رومی پرنده ای باشد از جنس سیاه چشم و شبیه به چرغ و بیشتر پادشاهان بدان شکار کنند. (برهان) (بهار عجم) (آنندراج). سنقر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شنقار شود
شنقار. به زبان رومی پرنده ای باشد از جنس سیاه چشم و شبیه به چرغ و بیشتر پادشاهان بدان شکار کنند. (برهان) (بهار عجم) (آنندراج). سنقر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شنقار شود
رسن و شاخ دراز و باریک یا دراز از هر حیوان که باشد. (منتهی الارب). شنغاب. شنغوب. دراز از حیوان. (از اقرب الموارد). ج، شناغب. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شنغاب شود
رسن و شاخ دراز و باریک یا دراز از هر حیوان که باشد. (منتهی الارب). شنغاب. شنغوب. دراز از حیوان. (از اقرب الموارد). ج، شناغب. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شنغاب شود