جدول جو
جدول جو

معنی شنذاخی - جستجوی لغت در جدول جو

شنذاخی
(شُ خی ی)
به معنی شنذاخ. رجوع به شنذاخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنوایی
تصویر شنوایی
از حواس پنج گانه که اصوات با آن شنیده می شود و اندام آن گوش است
فرهنگ فارسی عمید
(شُ خی ی)
شنداخ. شندخ. شندخه. طعام ضیافت که برای خانه نوساخت یا برگشت از سفر یا یافتن گمشده فراهم سازند. (از اقرب الموارد). شنداخ. رجوع به مترادفات این لغت شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع واژۀ شنخوب، به معنی سر کوه بلند. (از منتهی الارب). جمع واژۀ شنخوب و شنخوبه و شنخاب. (ناظم الاطباء). رجوع به شنخوب و شنخاب و شنخوبه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ نَ)
شنوائی. عمل شنیدن. (فرهنگ فارسی معین). شنوا بودن، یکی از حواس ظاهره و آن شنیدن اصوات است و آلت آن گوش است. سامعه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ نَ)
شنوایی. حالت شنوا. استماع و سمع. (ناظم الاطباء). سماع. (دهار). سمع. (صراح). شنود. شنونده. سامعه. (یادداشت مؤلف) ، قوه سامعه. حس سامعه: خذاء، سبکی و سستی شنوائی. وقر، رفتگی شنوائی. (منتهی الارب).
- شنوائی دادن، بخشیدن قوه سامعه:
شاهی که دهد صدمۀ کرنای فتوحش
گوش کر پیران فلک را شنوائی.
خاقانی.
، اطاعت. فرمانبرداری. قبول. پذیرفتن نصایح کسان و بزرگان. و رجوع به شنوایی شود
لغت نامه دهخدا
حسین بن محمد بن حسین شاذانی، مکنی به ابوالغنایم، از اهل بغداد است وی از ابومحمد عبداﷲ بن یحیی بن عبدالجبار السکری سماع حدیث کرد، ابوالقاسم اسماعیل بن احمد سمرقندی از وی روایت حدیث کرده است، در رجب سنۀ 77 هجری قمری وفات یافت، (انساب سمعانی)
محمد بن احمد، از محدثین است، (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شاذان و آن نسبت اجدادی است، (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شاذْ)
منسوب است به شاذیاخ که در کنار دروازۀ نیشابور است. (انساب سمعانی). و رجوع به شادیاخی شود
لغت نامه دهخدا
(شِصی ی)
واحد شناقصه که نوعی از لشکر است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شناقصه شود
لغت نامه دهخدا
(شِ/ شُ)
شنذخ. شنذاخی. (منتهی الارب). طعام ضیافت بنای خانه یا قدوم از سفر یا یافتن گم شده را. (منتهی الارب). و رجوع به شندخ و شنداخ و شنداخی شود
لغت نامه دهخدا
عمل شنیدن، یکی از حواس ظاهره و آن شنیدن اصوات است و آلت آن گوش است سامعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنوایی
تصویر شنوایی
((شَ یا ش))
عمل شنیدن، یکی از حواس ظاهره و آن شنیدن اصوات است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
ذهنيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
Cognitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
cognitif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
poznawczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
เชิงรับรู้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
когнитивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
kognitiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
ادراکی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
জ্ঞানীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
bilişsel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
kiakili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
认知的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
認知的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
קוגניטיבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
인지의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
kognitif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
когнітивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
cognitief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
cognitivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
cognitivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
cognitivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
संज्ञानात्मक
دیکشنری فارسی به هندی