جدول جو
جدول جو

معنی شنذاب - جستجوی لغت در جدول جو

شنذاب
(شِ)
درافیل و آن قسمی از کرسۀ کبیر است. (از مفردات ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ)
دهی است جزء دهستان هلیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل که در 27 هزارگزی جنوب خاور اردبیل و 8 هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به هلیر در دامنه کوه واقع است. هوایی معتدل و 305 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
بالای کوه. ج، شناخیب. (از اقرب الموارد). سر کوه بلند. (ناظم الاطباء) ، سر دوش، مهرۀ پشت. (ناظم الاطباء). ج، شناخیب. رجوع به شنخوب شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
نوعی از مرغان. (منتهی الارب). شنقاب و شنقب، نوعی از مرغ باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به شنقب شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
مرد دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رسن و شاخ دراز و باریک. (منتهی الارب). دراز و باریک از رسن ها و شاخه ها مانند شنغب و شنغوب یا حیوان دراز. (از اقرب الموارد). ج، شناغیب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
مرد درازبالا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ناحیتی است پیوسته به بلاد خزران:
ای جمال الدین چو اسپهبد نماند
حصن شنذان و ارجوان بدرود باد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(شِ/ شُ)
شنذخ. شنذاخی. (منتهی الارب). طعام ضیافت بنای خانه یا قدوم از سفر یا یافتن گم شده را. (منتهی الارب). و رجوع به شندخ و شنداخ و شنداخی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بمعنی خشک، نام پادشاه ادمه و او در زمانی که کدرلاعومر بر اراضی سدوم تاخت آورد پادشاه ادمه بود که در عمق سدیم واقع است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنداب
تصویر شنداب
سپید خار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنخاب
تصویر شنخاب
کنگره کوه
فرهنگ لغت هوشیار